یکی از نعمات بزرگی که ما در این شهر زیبای تورنتو داریم و از آن غافلیم حضور اساتید و بزرگانی است که وقتی دست به قلم میبرند، دل را آرامش میبخشند و رنج مهاجرت را از تنها میزدایند.
چند روز دیگر، روز مادر است، ولی از دید اهل بصیرت و تشخیص هر روز، روز مادر است. مادر فرشته مهربانی است که آغوش او بهشت جاودان برای فرزندانش است . بنابراین هر چه و هر موقع از مادر بنویسیم باز به اندازه زحمتها، گذشتها و لبخندهای او نتوانستهایم ادای دین کنیم.
آن چیزی که مادرها را شاد می کند، دیدن فرزندانشان است. آنها هیچ وقت فکر نمیکنند که بچهها برایشان چه هدیهای خریدهاند. بهترین هدیه برای مادر میتواند یک لبخند باشد، بوسه بر دست مادر باشد، تشکر از زحمات او باشد ولو با یک شاخه گل. ولی باید این را بدانیم که اگر تمام دنیا را برای مادرمان هدیه ببریم باز هم کم است، چون او به ما هستی و زندگی بخشیده است.
مادر عزیز، تو به ما محبت، دلدادگی، گذشت و عشق را آموختی تا به همه محبت کنیم،تا دلداده زندگی باشیم، گذشت را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم و عاشقانه مثل تو دیگران را از خودمان بیشتر دوست داشته باشیم.
به منظور شناخت واقعی از رضایتمندی مادر از فرزند، در اینجا به نوشتهای از عطار نیشابوری در تذکرهالاولیا اشاره میکنم:
نقل است که بایزید بسطامی گفت: "آن کار که بازپسین کارها دانستم،پیش از همه بود و آن رضایت مادر بود، آنچه در جمله مجاهدت و ریاضات و غربت میجستم، در آن یافتم." شبی مادر از من آب خواست .در کوزه و سبوی آب نبود. به جوی رفتم و آب آوردم .مادر در خواب شده بود. شبی سرد بود. کوزه بر دست داشتم. چون از خواب درآمد، آگاه شد و مرا دعا کرد که دید "همچنان کوزه در دست من فسرده شده بود." گفت:"چرا از دستت ننهادی؟" گفتم:"ترسیدم که تو بیدار شوی و من حاضر نباشم." وقتی دیگر گفت:"آن یک نیمه در را فراز کن." تا وقت سحر میپیمودم تا نیمه راست فراز کنم یا نیمه چپ. تا خلاف فرمان مادر نکرده باشم. وقت سحر آنچه میجستم، از در درآمد."
اینک مادر،در این غربت دور، همه با هم عهد میبندیم که همواره به یاد تو و عشق تو زندگی را سپری کنیم و با بوسه بر دست و بازویت از راه دور، نشان میدهیم که ارزشگذار همه رنجها و زحمتهای تو هستیم. مادر جان اگر چه از تو دوریم ولی تمامی وجود ما در کنارت است. شبها احساس میکنیم که دستهای مهربان توست که ما را نوازش میدهد تا با آرامش در بستر بخوابیم. مادرجان اگر آموختههای تو نبود ما اینک در اینجا لحظهای نمی توانستیم زندگی کنیم. این تو بودی که به ما گفتی برای آرامش و زندگی مادی و معنوی آنچه را که در توان داریم انجام دهیم . تو بودی که به ما اعتماد به نفس دادی تا مهاجرت کنیم و از ریسک و مشکلات آن نترسیم . مادر جان اگر چه در اینجا از تو دوریم،اما همواره و همیشه با یاد تو زندگی را آغاز میکنیم و در زندگی رفتار، استقامت و سلوک تو را با متانت، عزت نفس و مناعت طبع الگو قرار میدهیم. بنابراین برپا میخیزیم و از صمیم قلب برایت سلامتی و آرامش آرزو میکنیم و در اولین فرصت به دیدار تو خواهیم آمد و از اینکه به هر دلیلی از تو دوریم، عذر تقصیر به پیشگاه پر محبتت عرضه میداریم.
لذت یک لحظه مادر داشتن
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز شب بتی چون ماه در برداشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز بر افلاک و اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمان یافتن شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است لذت یک لحظه مادر داشتن
"فریدون مشیری"
اگر این استاد را در تورنتو نداشتیم، چه می کردیم؟
یکی از نعمات بزرگی که ما در این شهر زیبای تورنتو داریم و از آن غافلیم حضور اساتید و بزرگانی است که وقتی دست به قلم میبرند، دل را آرامش میبخشند و رنج مهاجرت را از تنها میزدایند. روز یکشنبه بعدازظهر که مثل غروبهای جمعه در وطن، غمی بر وجودم سنگینی میکرد و سخت در بحر فکرت فرو رفته بودم که چه باید کرد، خود را سرگرم به خواندن سر مقاله ادیبی بزرگوار و فرزانهای یگانه در این روزگار کردم که توسن کلام را همچون در نصیحت و اندرز به جولان در آورده و داد سخن از فلاکت و بدبختی مردم کشورهای جهان به میان کشیده بود و سرانجام به این نتیجه ارزشمند و پر مقدار و سودمند رسیده بود که علت عقبماندگی و بدبختی کشورهای فقیر و تهیدست جهان، کسانی هستند که در آن مملکت حکومت میکنند و در پایان نتیجه فیلسوفانهای گرفته بود که به نظر میرسید افلاطون و ارسطو و ابن سینا و رازی باید در پیشگاه این بزرگوار لنگ را پهن کنند و سر تکریم و شاگردی فرو آورند.
این بنده خدا که امر را بر خود مشتبه کرده بود، الفبای انقلابها و رستاخیزهای گذشته کشورهای پیشرفته کنونی برای رهایی از یوغ ستم حکومت رانان ظالم و جابر را نیز نخوانده و نمیداند که هیچ مردمی وضعشان تغییر نخواهد کرد تا آن که آنها خود به پا خیزند و برای تغییر و تحول اجتماعی اقدام نمایند. نتایج دموکراسی به دست آمده در کشورهای پیشرفته و متمدن حاصل از خود گذشتگی و جانفشانی قشر عظیمی از مردم آن سرزمین بوده است که پس از سالیان دراز به نتیجه رسیده و اکنون آنها دارای حکومتهای نسبتا درست و دموکرات با مدیریت دلسوز و لایق هستند.
خداوند سایه این گونه بزرگان قلم به دست را از سر جامعه فرهگی تورنتو کوتاه نکند. آمین یا ربالعالمین.
یک عاشقانه در غربت
کاش ای تنها امید زندگی
میتوانستم فراموشت کنم
یا شبی چون آتش سوزان دل
در میان سینه خاموشت کنم
کاش چون خواب گران از دیدهام
رفته بودی در تمام طول شب
از فراق دوریت دیوانهوار
پیکرم میسوخت درون درد و تب
کاش از باغ خوش رویای تو
طایر اندیشهام پر میگرفت
فارغ از هر گونه افکار و خیال
زندگی دیگر از سر میگرفت
کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودم کاملا رخت بسته بود
در دلم آتش بپا هرگز نبود
آتش عشق از درونم رفته بود
کاش آن شب در خواب و خیال
چون گل خوشبو نمیچیدم تو را
تا نسوزم در فراق و آرزو
کاش هرگز نمیدیدم تو را
"نگارنده"
حلال کردن و خوردن مال دیگران
آوردهاند که شغالی خروس آخوندی را ربوده و خفه کرده و با خود میبرد و آخوند از پی او میشتافت. رفیقش گفت: بیهوده چرا میدوی؟ خروس اکنون مردار شده و خوردن آن درست نیست. آخوند گفت: تو ندانی من خود شغال را نیز حلال کرده و میخورم. شغال از پیش و شیخ به دنبال او، از آبادی دور شدند. نیمه شب شغال از رفتن خسته شد و شیخ او را با خروس گرفت. گرسنگی بر او غالب گردیده بود و راه زیادی هم از ده دور شده بود. شیخ آتشی برافروخت و خروس را از راه قانونی اکل میته (از روی ناچاری گوشت مرده را خوردن) خورد و آنگاه بخفت.
فردا نیز در آن مکان به سر برد و گرسنگی بر او غالب گردید، آنگاه از طریق قانون اباحه محظور (خوردن مرده حرام به علت ضرورت و نمردن) شغال را نیز کباب کرد و آن را پیش خروس فرستاد. اینجاست که حکما گفتهاند: تجمعو بطونکم مقابرالحیوانات.
"امثال و حکم، دهخدا"
حکم بوسه چیست؟
کشیشی را شنیدم در کلیسا چنین میگفت از فرمان عیسی
کسیتان گر زند سیلی به رخسار میاشوبید بر وی هیچ زینهار
اگر بر راست زد چپ پیشش آرید وگر چپ،راست را بر وی گمارید
ز جا برخاست ماهی عنبرین موی گشود از یک دگر لعل سخن گوی
که: بهر سیلی این حکم مبین است و یا در بوسه هم حکم اینچنین است ؟
"نشریه پست ایران"
آن چیزی که مادرها را شاد می کند، دیدن فرزندانشان است. آنها هیچ وقت فکر نمیکنند که بچهها برایشان چه هدیهای خریدهاند. بهترین هدیه برای مادر میتواند یک لبخند باشد، بوسه بر دست مادر باشد، تشکر از زحمات او باشد ولو با یک شاخه گل. ولی باید این را بدانیم که اگر تمام دنیا را برای مادرمان هدیه ببریم باز هم کم است، چون او به ما هستی و زندگی بخشیده است.
مادر عزیز، تو به ما محبت، دلدادگی، گذشت و عشق را آموختی تا به همه محبت کنیم،تا دلداده زندگی باشیم، گذشت را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم و عاشقانه مثل تو دیگران را از خودمان بیشتر دوست داشته باشیم.
به منظور شناخت واقعی از رضایتمندی مادر از فرزند، در اینجا به نوشتهای از عطار نیشابوری در تذکرهالاولیا اشاره میکنم:
نقل است که بایزید بسطامی گفت: "آن کار که بازپسین کارها دانستم،پیش از همه بود و آن رضایت مادر بود، آنچه در جمله مجاهدت و ریاضات و غربت میجستم، در آن یافتم." شبی مادر از من آب خواست .در کوزه و سبوی آب نبود. به جوی رفتم و آب آوردم .مادر در خواب شده بود. شبی سرد بود. کوزه بر دست داشتم. چون از خواب درآمد، آگاه شد و مرا دعا کرد که دید "همچنان کوزه در دست من فسرده شده بود." گفت:"چرا از دستت ننهادی؟" گفتم:"ترسیدم که تو بیدار شوی و من حاضر نباشم." وقتی دیگر گفت:"آن یک نیمه در را فراز کن." تا وقت سحر میپیمودم تا نیمه راست فراز کنم یا نیمه چپ. تا خلاف فرمان مادر نکرده باشم. وقت سحر آنچه میجستم، از در درآمد."
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
لذت یک لحظه مادر داشتن
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز شب بتی چون ماه در برداشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین ناز بر افلاک و اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمان یافتن شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است لذت یک لحظه مادر داشتن
"فریدون مشیری"
اگر این استاد را در تورنتو نداشتیم، چه می کردیم؟
یکی از نعمات بزرگی که ما در این شهر زیبای تورنتو داریم و از آن غافلیم حضور اساتید و بزرگانی است که وقتی دست به قلم میبرند، دل را آرامش میبخشند و رنج مهاجرت را از تنها میزدایند. روز یکشنبه بعدازظهر که مثل غروبهای جمعه در وطن، غمی بر وجودم سنگینی میکرد و سخت در بحر فکرت فرو رفته بودم که چه باید کرد، خود را سرگرم به خواندن سر مقاله ادیبی بزرگوار و فرزانهای یگانه در این روزگار کردم که توسن کلام را همچون در نصیحت و اندرز به جولان در آورده و داد سخن از فلاکت و بدبختی مردم کشورهای جهان به میان کشیده بود و سرانجام به این نتیجه ارزشمند و پر مقدار و سودمند رسیده بود که علت عقبماندگی و بدبختی کشورهای فقیر و تهیدست جهان، کسانی هستند که در آن مملکت حکومت میکنند و در پایان نتیجه فیلسوفانهای گرفته بود که به نظر میرسید افلاطون و ارسطو و ابن سینا و رازی باید در پیشگاه این بزرگوار لنگ را پهن کنند و سر تکریم و شاگردی فرو آورند.
این بنده خدا که امر را بر خود مشتبه کرده بود، الفبای انقلابها و رستاخیزهای گذشته کشورهای پیشرفته کنونی برای رهایی از یوغ ستم حکومت رانان ظالم و جابر را نیز نخوانده و نمیداند که هیچ مردمی وضعشان تغییر نخواهد کرد تا آن که آنها خود به پا خیزند و برای تغییر و تحول اجتماعی اقدام نمایند. نتایج دموکراسی به دست آمده در کشورهای پیشرفته و متمدن حاصل از خود گذشتگی و جانفشانی قشر عظیمی از مردم آن سرزمین بوده است که پس از سالیان دراز به نتیجه رسیده و اکنون آنها دارای حکومتهای نسبتا درست و دموکرات با مدیریت دلسوز و لایق هستند.
خداوند سایه این گونه بزرگان قلم به دست را از سر جامعه فرهگی تورنتو کوتاه نکند. آمین یا ربالعالمین.
یک عاشقانه در غربت
کاش ای تنها امید زندگی
میتوانستم فراموشت کنم
یا شبی چون آتش سوزان دل
در میان سینه خاموشت کنم
کاش چون خواب گران از دیدهام
رفته بودی در تمام طول شب
از فراق دوریت دیوانهوار
پیکرم میسوخت درون درد و تب
کاش از باغ خوش رویای تو
طایر اندیشهام پر میگرفت
فارغ از هر گونه افکار و خیال
زندگی دیگر از سر میگرفت
کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودم کاملا رخت بسته بود
در دلم آتش بپا هرگز نبود
آتش عشق از درونم رفته بود
کاش آن شب در خواب و خیال
چون گل خوشبو نمیچیدم تو را
تا نسوزم در فراق و آرزو
کاش هرگز نمیدیدم تو را
"نگارنده"
حلال کردن و خوردن مال دیگران
آوردهاند که شغالی خروس آخوندی را ربوده و خفه کرده و با خود میبرد و آخوند از پی او میشتافت. رفیقش گفت: بیهوده چرا میدوی؟ خروس اکنون مردار شده و خوردن آن درست نیست. آخوند گفت: تو ندانی من خود شغال را نیز حلال کرده و میخورم. شغال از پیش و شیخ به دنبال او، از آبادی دور شدند. نیمه شب شغال از رفتن خسته شد و شیخ او را با خروس گرفت. گرسنگی بر او غالب گردیده بود و راه زیادی هم از ده دور شده بود. شیخ آتشی برافروخت و خروس را از راه قانونی اکل میته (از روی ناچاری گوشت مرده را خوردن) خورد و آنگاه بخفت.
فردا نیز در آن مکان به سر برد و گرسنگی بر او غالب گردید، آنگاه از طریق قانون اباحه محظور (خوردن مرده حرام به علت ضرورت و نمردن) شغال را نیز کباب کرد و آن را پیش خروس فرستاد. اینجاست که حکما گفتهاند: تجمعو بطونکم مقابرالحیوانات.
"امثال و حکم، دهخدا"
حکم بوسه چیست؟
کشیشی را شنیدم در کلیسا چنین میگفت از فرمان عیسی
کسیتان گر زند سیلی به رخسار میاشوبید بر وی هیچ زینهار
اگر بر راست زد چپ پیشش آرید وگر چپ،راست را بر وی گمارید
ز جا برخاست ماهی عنبرین موی گشود از یک دگر لعل سخن گوی
که: بهر سیلی این حکم مبین است و یا در بوسه هم حکم اینچنین است ؟
"نشریه پست ایران"
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, May 9, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو