مشکل اینست که هر چقدر به فردی اجازه نزدیکی جنسی تکراری و عادتی ارائه شود و در موارد مختلف او را از لذت جنسی برخوردار نماید، او هر آن بیشتر متقاضی و هر چه بیشتر اعتیاد جنسی پیدا خواهد کرد. این درست شبیه آن است که به فردی الکی، الکل داده شود. اگر به شخص بیش از حد اجازه داشتن رابطه جنسی و یا موردی که او لذت میبرد را بدهید در واقع تمایلات او را هر چه بیشتر بالا بردهاید
اکثر افراد در جدا نمودن این دو عامل یعنی رابطه جنسی و رابطه جنسی گرم و عاطفی به اشتباه میافتند. البته در رابطه جنسی (Sex) و رابطه جنسی همراه با رابطه عاطفی عمیق جنسی (Intimacy) تمایل و علاقه وجود دارد. یعنی در ایجاد رابطه جنسی از هر دو نوع شخص علاقه به انجام آنها دارد. میان فردی که بدنبال رابطه عاطفی و دوستی با فردی است تفاوت دارد با شخصی که تنها به دنبال Sex و یا رابطه جنسی است. بنابراین اگر شخصی این دو رابطه را یکی بداند مطمئنا موضوع را خوب نفهمد و یا آن را اشتباهی گرفته و خوب متوجه نشده است. اگر دو شریک زندگی برای اجرای همان مقصود در یک مسیر فکری نباشند. احتمالا یکی از آنها احساس عدم رضایت مینماید و خود را مورد سوء استفاده جنسی تصور میکند.
هر موقع که شوهری تمایل به رابطه نزدیک با همسر خود داشته باشد و بخواهد این علاقه و تمایل را به صورت جنسی نشان دهد. اغلب با احساس عدم رضایت و کامل نشدن برخوردار خواهد شد. در اینگونه موارد هر چند تمایلات بدنی رضایتبخش خواهد بود اما این خوشی و رضایت خاطر بسیار کوتاه مدت و کم عمق خواهد بود. بعضی مواقع این تمایل به رابطه جنسی در طی چندین ساعت بعد برخواهد گشت و حاصل آن تقاضای بیشتر، تکرار بیشتر و نیاز بیشتر به نزدیکی جنسی خواهد بود، زیرا در اینگونه موارد عشق و علاقه فرد مدیریت، راهنمایی و تشخیص داده نشده است. نمونه آن جوانی است در یکی از .... روان درمانی. او تعریف میکرد که پس از 15 سال ازدواج و زندگی مشترک، ازدواجی که با عشق و علاقه همراه نبوده است، بعد از ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر نه تنها حالت جنسی او رضایتبخش بوده است بلکه او به حالت ارضای درونی و عشق واقعی رسیده است. البته در پایان جلسه به او اشاره شد که دلیل اصلی میزان درک قوی او با این خانم دوم و تسلط روانی او با آن خانم بالا بودن رضایت آن فرد بوده است و نه خانمش. زمانیکه این گونه الگوی جنسی قطع نشود و شخص فقط بدنبال رابطه جنسی باشد این وضعیت به یک اعتیاد کامل جنسی تبدیل خواهد شد. مثل معروفی است که میگوید "از آنچه را که نمیخواهید هر چه قدر هم که دریافت نمایید برایتان کافی نیست". به کلامی دیگر اگر چیزی یا موردی ترا ارضاء نکند ادامه آنهم ارضایت نمیکند. در این رابطه جنسی آنچه از دست رفته بود مطمئنا رابطه جنسی تنها نبود، بلکه رابطه عاطفی جنسی بود. به کلامی دیگر رابطه عمیق عاطفی بود. البته باید دانست که یک رابطه عاطفی عمیق و واقعی نیاز به یک رو راستی اصیل دارد تا شخص خودش را به درستی ببیند و خود بشناسد. این موضوع برای فردی که احتمالا از نقطه نظر عاطفی ناراحت و آسیبپذیر باشد میتواند جنبهی ترسناکی بوجود آورد.
امکان آن نیز هست که شخص احساس جنسی شدید داشته باشد بدون اینکه آسیبپذیر باشد. معنی Sex و رابطه جنسی اینست که دو نفر از لحاظ بدنی به هم نزدیک شوند اما ضرورتا معنای آن این نیست که از لحاظ عاطفی با هم ارتباطی پیدا کنند (رابطه جنسی با یک فاحشه).
مشکل اینست که هر چقدر به فردی اجازه نزدیکی جنسی تکراری و عادتی ارائه شود و در موارد مختلف او را از لذت جنسی برخوردار نماید، او هر آن بیشتر متقاضی و هر چه بیشتر اعتیاد جنسی پیدا خواهد کرد. این درست شبیه آن است که به فردی الکی، الکل داده شود. اگر به شخص بیش از حد اجازه داشتن رابطه جنسی و یا موردی که او لذت میبرد را بدهید در واقع تمایلات او را هر چه بیشتر بالا بردهاید. یکی از مراجعین با ناامیدی تعریف میکرد که شوهر بیثبات جنسی او که هرگز در روابط جنسی ارضاء نمیشد شکایت داشت:
او میگفت که همسرش صبح و شب بطور مداوم از او درخواست روابط جنسی داشته است و او پیوسته درخواست او را اجابت مینمود. او میگفت اگر تصادفا یک روز در یک هفتهای این جریان متوقف میشد او (آن زن) خیلی شاد و خوشحال بود. او خود علاقه داشت که به درخواست شوهرش رضایت دهد و حد و حدود خود را نادیده بگیرد. این نوع رابطه جنسی تمایلات جنسی شوهر را هر آن بالا میبرد زیرا نتیجه آن برای شوهر ارضاء کننده نمیباشد. شوهر از خانمش درخواست نموده بود که او را ارضاء نماید، اما او خود به این راضی بود که تنها بدن خانمش را میخواهد و بس لیکن او از در اختیار گذاشتن بدنش برای شوهر امتناع مینمود.
از آنجائیکه او احساس میکرد که خانمش او را به نحوی که درخواست میکند نمیخواهد، ولع و حرص او برای رابطه جنسی هرگز کاهش پیدا نکرده بود. بالاخره شوهر به یک رابطه جنسی تهی قانع شد در حالیکه آنچه را که همسر از او طلب مینمود یک رابطه عمیق عاطفی بود. از نقطه نظر دوستان این خانم یک فرد مظلوم و یا فرد تحت ستم به حساب میآمد لیکن تنها او بود که در موضع قدرت بود و بس. در واقع خود این شخص بود که انتخاب کند آیا باید تمایلات جنسی شوهرش را بپذیرد، قبول نماید و به آن تن در دهد، یا نه.
پس از چند جلسه مشاوره و روان درمانی هرکدام از آنها توانستند احساسات و دردهای عمیق خود را تشخیص دهند و درباره آن گفتگو نمایند. آن وقت توانستند این مانع را بشکنند و وضعیت موجود را اصلاح نمایند.
کشف کردن و تجربه نمودن نیازهای عمیقی که در تمایلات جنسی فرد وجود دارد به او مجال میدهد که تجارب جنسی را با مساله رابطه جنسی ترکیب نماید به نحوی که قلبها و روحیههای افراد چه از لحاظ بدنیـجسمی و چه از لحاظ عاطفی تکمیل شوند. چنین ترکیبی از روابط جنسی و روابط عاطفی جنسی برای همهی زن و شوهرهایی که مایل باشند یک تجربه معقول و مناسب از روابط خود در حد بسیار بالا داشته باشند وجود دارد و در دسترس آنها موجود میباشد.
هر موقع که شوهری تمایل به رابطه نزدیک با همسر خود داشته باشد و بخواهد این علاقه و تمایل را به صورت جنسی نشان دهد. اغلب با احساس عدم رضایت و کامل نشدن برخوردار خواهد شد. در اینگونه موارد هر چند تمایلات بدنی رضایتبخش خواهد بود اما این خوشی و رضایت خاطر بسیار کوتاه مدت و کم عمق خواهد بود. بعضی مواقع این تمایل به رابطه جنسی در طی چندین ساعت بعد برخواهد گشت و حاصل آن تقاضای بیشتر، تکرار بیشتر و نیاز بیشتر به نزدیکی جنسی خواهد بود، زیرا در اینگونه موارد عشق و علاقه فرد مدیریت، راهنمایی و تشخیص داده نشده است. نمونه آن جوانی است در یکی از .... روان درمانی. او تعریف میکرد که پس از 15 سال ازدواج و زندگی مشترک، ازدواجی که با عشق و علاقه همراه نبوده است، بعد از ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر نه تنها حالت جنسی او رضایتبخش بوده است بلکه او به حالت ارضای درونی و عشق واقعی رسیده است. البته در پایان جلسه به او اشاره شد که دلیل اصلی میزان درک قوی او با این خانم دوم و تسلط روانی او با آن خانم بالا بودن رضایت آن فرد بوده است و نه خانمش. زمانیکه این گونه الگوی جنسی قطع نشود و شخص فقط بدنبال رابطه جنسی باشد این وضعیت به یک اعتیاد کامل جنسی تبدیل خواهد شد. مثل معروفی است که میگوید "از آنچه را که نمیخواهید هر چه قدر هم که دریافت نمایید برایتان کافی نیست". به کلامی دیگر اگر چیزی یا موردی ترا ارضاء نکند ادامه آنهم ارضایت نمیکند. در این رابطه جنسی آنچه از دست رفته بود مطمئنا رابطه جنسی تنها نبود، بلکه رابطه عاطفی جنسی بود. به کلامی دیگر رابطه عمیق عاطفی بود. البته باید دانست که یک رابطه عاطفی عمیق و واقعی نیاز به یک رو راستی اصیل دارد تا شخص خودش را به درستی ببیند و خود بشناسد. این موضوع برای فردی که احتمالا از نقطه نظر عاطفی ناراحت و آسیبپذیر باشد میتواند جنبهی ترسناکی بوجود آورد.
امکان آن نیز هست که شخص احساس جنسی شدید داشته باشد بدون اینکه آسیبپذیر باشد. معنی Sex و رابطه جنسی اینست که دو نفر از لحاظ بدنی به هم نزدیک شوند اما ضرورتا معنای آن این نیست که از لحاظ عاطفی با هم ارتباطی پیدا کنند (رابطه جنسی با یک فاحشه).
مشکل اینست که هر چقدر به فردی اجازه نزدیکی جنسی تکراری و عادتی ارائه شود و در موارد مختلف او را از لذت جنسی برخوردار نماید، او هر آن بیشتر متقاضی و هر چه بیشتر اعتیاد جنسی پیدا خواهد کرد. این درست شبیه آن است که به فردی الکی، الکل داده شود. اگر به شخص بیش از حد اجازه داشتن رابطه جنسی و یا موردی که او لذت میبرد را بدهید در واقع تمایلات او را هر چه بیشتر بالا بردهاید. یکی از مراجعین با ناامیدی تعریف میکرد که شوهر بیثبات جنسی او که هرگز در روابط جنسی ارضاء نمیشد شکایت داشت:
او میگفت که همسرش صبح و شب بطور مداوم از او درخواست روابط جنسی داشته است و او پیوسته درخواست او را اجابت مینمود. او میگفت اگر تصادفا یک روز در یک هفتهای این جریان متوقف میشد او (آن زن) خیلی شاد و خوشحال بود. او خود علاقه داشت که به درخواست شوهرش رضایت دهد و حد و حدود خود را نادیده بگیرد. این نوع رابطه جنسی تمایلات جنسی شوهر را هر آن بالا میبرد زیرا نتیجه آن برای شوهر ارضاء کننده نمیباشد. شوهر از خانمش درخواست نموده بود که او را ارضاء نماید، اما او خود به این راضی بود که تنها بدن خانمش را میخواهد و بس لیکن او از در اختیار گذاشتن بدنش برای شوهر امتناع مینمود.
از آنجائیکه او احساس میکرد که خانمش او را به نحوی که درخواست میکند نمیخواهد، ولع و حرص او برای رابطه جنسی هرگز کاهش پیدا نکرده بود. بالاخره شوهر به یک رابطه جنسی تهی قانع شد در حالیکه آنچه را که همسر از او طلب مینمود یک رابطه عمیق عاطفی بود. از نقطه نظر دوستان این خانم یک فرد مظلوم و یا فرد تحت ستم به حساب میآمد لیکن تنها او بود که در موضع قدرت بود و بس. در واقع خود این شخص بود که انتخاب کند آیا باید تمایلات جنسی شوهرش را بپذیرد، قبول نماید و به آن تن در دهد، یا نه.
پس از چند جلسه مشاوره و روان درمانی هرکدام از آنها توانستند احساسات و دردهای عمیق خود را تشخیص دهند و درباره آن گفتگو نمایند. آن وقت توانستند این مانع را بشکنند و وضعیت موجود را اصلاح نمایند.
کشف کردن و تجربه نمودن نیازهای عمیقی که در تمایلات جنسی فرد وجود دارد به او مجال میدهد که تجارب جنسی را با مساله رابطه جنسی ترکیب نماید به نحوی که قلبها و روحیههای افراد چه از لحاظ بدنیـجسمی و چه از لحاظ عاطفی تکمیل شوند. چنین ترکیبی از روابط جنسی و روابط عاطفی جنسی برای همهی زن و شوهرهایی که مایل باشند یک تجربه معقول و مناسب از روابط خود در حد بسیار بالا داشته باشند وجود دارد و در دسترس آنها موجود میباشد.
Date: چهارشنبه, اکتبر 25, 2017 - 20:00
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو