بیایید جناحی و برعلیه یکدیگر عمل نکنیم. بیائید کسانی را کاندید کنیم که ایدههای خوبی دارند، به مردم فکر میکنند و برای کامیونیتی ارزش قائلاند
احمد تبریزی ابتدا به سخنرانی پرداخت و گفت که با وجود تازه مهاجر بودن جامعه ایرانی در مقایسه با بسیاری دیگر از کشورها، ایرانیها توانستهاند به جایگاههای اجتماعی خوبی دست پیدا کنند. اکنون در سطح فدرال 2 نماینده، و در سطح استانی نیز 2 نماینده ایرانیتبار داریم؛ اما هنوز در سطح شهری دارای نماینده ایرانیتبار نیستیم. ایرانیها نیز مانند هر اجتماع دیگری نیاز به "یک صدا" در تصمیمگیریهای هر سه سطح کانادا دارند و برای تداوم و گسترش بیشتر این صداها بهتر است همه با هم و با کنار گذاشتن اختلافات حزبی، دست به دست هم دهیم و ایرانیهای بیشتری را راهی پارلمانها کنیم. در این میان استفاده از تجارب و روشهای کانادایی میتواند ضریب موفقیت ما را افزایش دهد.
سپس امین مسعودی که برای مدتی مشاور رابفورد، شهردار سابق و متوفی تورنتو بود به جایگاه رفت و گفت: آنهایی که میخواهند در انتخابات شهرداریها موفق شوند باید با چگونگی سازوکار شهرداری و رازورمزها و شگردهای انتخاباتی کاملا آشنا باشند. در زندگی روزمره مردم شهرداریها بیشترین نقش را دارند، اعضای شورای شهرداریها در مورد راهها، پلها، نقل و انتقالات، وسایل نقلیه عمومی، جمعآوری آشغالها، پارکها و غیره تصمیمگیری میکنند. مثلا بودجه شهرداری تورنتو حتی از بودجه برخی از استانهای کانادا بیشتر است (ششمین بودجه کاناداست) و این نشان از اهمیت و جایگاه شهرداریها دارد. در انتخابات شهرداریها، مهم پشتیبانی اعضای یک کامیونیتی (مثل ایرانیها) از کاندیدای خودشان است که منجر به پیروزی میشود و طبیعا کاندیدای موفق در شهرداری میتواند روی تصمیمگیریهای شهرداری اثر بگذارد طوری که نظرات کامیونیتی ایرانی نیز مد نظر قرار گیرد. ما میتوانیم سازوکار داخل شهرداریها را به کاندیداها آموزش بدهیم و بدینترتیب آنها با آشنایی کامل از مسائل مطروحه، میتوانند از رقیبان پیشیبگیرند. اول ماه مه، روزی است که میتوانید خود را کاندید کنید تا 27 جولای، و 22 اکتبر روز انتخابات است. مهم اینست که ما کاندیداهای متنوع ایرانی که برعلیه یکدیگر شرکت میکنند نداشته باشیم، همچنانکه در دورههای پیشین چندین ایرانی خودشان را کاندید میکردند و رایها بین آنها تقسیم میشد و نتیجتا کسی برنده نمیشد.
نفر بعدی صدف عباسی بود که سخنانش را بیشتر معطوف چگونگی موفقیت در راهاندازی کمپین کرد. او گفت که کمپین موفق نیاز به سه مولفه دارد:
- داوطلبان: دوستانتان،.خانوادهتان و حتی کسانی که شما را نمیشناسند ولی حاضرند برای موفقیت کنارتان بایستند، یکی از مهمترین عوامل موفقیت است.
- وقت گذاشتن، آخرین بند مهم است، افرادی که حاضر باشند چندین ساعت در روز یا روزهای مختلف وقت بگذارند، هر کسی به نوعی و درجایی، همه با هم و به کمک یکدیگر میتوانند مشکلات را حل کنند.
یکی از مهمترین راههای موفقیت یک کاندیدا مراجعه شخصی به درب خانههاست، توسط خود کاندیدا و یا کسانیکه از کمپین او هستند. این اشخاص باید برای کیلومترها و ساعتها پیادهروی آماده باشند، و آنچه را که قرار است به صاحبخانه بگویند جمله به جمله (چه صاحبخانه موافق، مخالف آنها باشد و یا حتی تصمیم نگرفته باشد) کاملا از قبل مهیا کرده باشند. بعلاوه راه دیگری در تماس گرفتن با مردم تلفن زدن به آنهاست که از نظر زمانی بسیار موفقتر میتواند باشد. یادتان باشد هر برخوردی که از طرف مردم با شما میشود "اصلا شخصی نیست"، آنرا به دل نگیرید و به کارتان با انرژی مثبت ادامه دهید.
پس از اتمام سخنان صدف، احمد تبریزی روی پشت تریبون رفت و داستانی را تعریف کرد: اخیرا یک دختر 12 تا 13 ساله سیاهپوست کتابی را چاپ کرد و در آن نوشت که: چرا در همه کتابهای مدرسه عکس یک پسر یا دختر بلوندی را میاندازید همراه با مثلا یک سگ خیلی زیبا. چرا یک بچه سیاهپوست یا مثلا چینی یا غیر سفیدپوست در کتابهای درسی نیست. او فکر میکرد که حداکثر حدود 100 عدد از کتابش را بتواند بفروشد، با کمال تعجب دید که بیش از 10 هزار نسخه آن ظرف چند هفته فروش رفت. اکنون مسئولان امور در آمریکا در این فکر هستند که چه تغییراتی را باید اعمال کنند، و ما امیدواریم که جامعه ما هم بتواند تغییرات مثبتی را در کانادا از خودش بجا بگذارد. او از مایکل پارسا خواست تا دنبال حرفش را در پشت تریبون بگیرد.
مایکل با تشکر از سخنرانان قبلی گفت؛ من میخواهم با شما تجربه خودم را درمیان بگذارم. در کانادا، برخلاف انتخابات شهرداریها که موفقیت یک کاندیدا به تلاش خودش وابسته است، در استان و فدرال موضوع متفاوت میباشد: یک کاندیدا میتواند همه کارها را به نحو احسن انجام دهد ولی نهایتا بازنده باشد، و یا اینکه اصلا اشتباه کند ولی برنده شود! تجربه من با سیاست در کانادا از دوران نوجوانی آغاز شد که موضوعی را با معلمم در میان گذاشتم و او گفت که چرا این موضوع را برای سیاستمداران نمینویسی؟ خوب من موضوع را برای همه نمایندگان فدرال نوشتم، درحالیکه حتی معلمم هم نمیدانست که موضوع مربوط به شهرداری میشود و نه فدرال. فقط یک حزب به نامهی من پاسخ داد، خوب نماینده فدرال آن حزب با من تماس گرفت و از من خواست که بروم و با او ملاقات کنم. جالب است که بدانید در خانواده من همه طرفدار حزب لیبرال بودند و من مجبور شدم که ارتباط نماینده محافظهکاری که جواب نامهام را داده بود تا مدتی مخفی کنم. او از من دعوت کرد که با او بروم تا در تبلیغ در به در شرکت کنم. من چون نمیدانستم آن چه نوع تبلیغی است، کت و شلوار و کراوات پوشیدم و با کیف سامسونت رفتم و دیدم که آنجا همه اسپرت پوشیدهاند. وقتی درب خانه اول را زدم، کسی درب را باز نکرد، اما در خانه دوم وقتی به صاحبخانه توضیح دادم که برای چه آمدهام او پرسید: پس تو برای تبلیغ محافظهکاران آمدهای؟ من گفتم: آری، او گفت یک لحظه صبر کن. من خوشحال بودم که صحبتهای من رویش اثر مثبتی گذاشته است که او برگشت و از فاصلهای نزدیک به یک متر و نیمی یک عدد گوجهفرنگی قرمز نثارم کرد! گویا یخزده بودم و داشتم تماشایش میکردم در حالیکه او فریاد میزد: از ملک من برو بیرون! از آنجا رفتم و به دوستانم هم گفتم که من دیگر وارد سیاست نمیشوم.
من در انتخابات آینده استانی و در منطقه اوکریجز و آرورا کاندید خواهم شد، ولی قبل از اینکه به صندوق رای برسم، باید منتخب و نمایندگی حزب خودم را بدست آورم. اگر شما در منطقهی من زندگی میکنید، لطفا برای زدن من که به درب منزل شما مراجعه میکنم، گوجه فرنگی نخرید!(خنده حضار)
قبل از پرسش و پاسخ، نوبت علی احساسی، نماینده لیبرال فدرال از منطقه ویلودیل بود که سخنرانی کند. علی گفت که این کار بسیار عالی است که افراد باتجربه بیایند و به کاندیداها بگویند ما تجربیات خودمان را در اختیار شما میگذاریم و پشتیبانتان میشویم تا موفق شوید. ما همه دوست داریم که قسمتی از چیز بزرگتری در زندگی باشیم و به همین دلیل قدم در راه مردمی (سیاست) میگذاریم. در این راه لزوما منافع انسان با منافع مردم یکی نیست، در این میان بهتراست همه بدانیم که منافع مردم برتر از منافع هر چیز دیگریست. انتخابات راه بلند و پُر پیچ و خمی است که برایش باید آماده شوی، یادبگیری، تلاش کنی و این معمولا با کار داوطلبانه برای دیگران و تجربهاندوزی آغاز میشود. من خودم از زمان دانشجویی در دانشگاه تورنتو برای خیلی از ارگانها کار داوطلبانه کردهام. وی سپس تجربهاش در کمک به زلزلهزدگان بم را برای حضار تعریف کرد که دو داوطلب چگونه او را به تحرک واداشته بودند. او گفت ایرانیها اصولا مردمان خوبی هستند اما این به تنهایی برای موفقیت کافی نیست. بعلاوه موفقیت شما وابسته به همکاری با دیگران است. مطمئن باشید مهمترین حمایتکنندههای شما پدر و مادر و خانواده شما هستند. در مورد من همسرم برای 14 ماه مرا حمایت کرد. برخی از دوستانت در این راه به شما میپیوندند که بسیار مهم است، مثلا فرزین که الان اینجاست به من پیوست و چقدر، چقدر به من کمک کرد. وقتی از دوستان میپرسیدم که در محله کسی را میشناسند که به من کمک کند، اکثرا میگفتند: نه علی جان، اما مرتضی تهرانی که او هم اینجاست، یکی از 3 یا 4 معدود افرادی بود که گفت: حتما علی، من به ملاقات آنها خواهم رفت و با آنها صحبت خواهم کرد و این کار را کردند. موفقیت در انتخابات با "انشالله و ماشاءالله" شدنی نیست. تازه کار با انتخابات تمام نمیشود، پس از 14 ماه زحمت در انتخابات، به مدت 10 ماه کارهای بعد از انتخابات هست که بایستی انجام بگیرد و در این زمان بعضی از دوستان میآیند و هر از گاهی با شما تماس میگیرند، مثلا با من تماس میگرفتند و میگفتند: علی جون چه خبرها؟ خوب واقعا خبری نبود و طبیعتا با انرژی با آنها صحبت میکردم و میگفتم: خبری نیست. باز همان آدمها دو روز دیگر دوباره زنگ میزدند و میگفتند: علی جان چه خبر؟
در مجموع به نظر من باید به سه نکته اساسی برای موفقیت توجه کرد:
1- ارتباط زیاد با مردم: مردم عادی، ارگانها، مشاوران و...
2- داوطلبان: هیچ چیزی نمیتواند جای داوطلبان را بگیرد؛ وقت، تلاش و کمک آنها با سیستم مرتب و منظم میتواند تعیینکننده باشد.
3- کمکهای نقدی: من در این زمینه بسیار مشکل داشتم؛ و حقیقتا درخواست کمک نقدی خیلی خیلی سخت است. این مورد هم باید بطور سیستماتیک مورد توجه قرار گیرد. باید خیلی خیلی خوششانس باشید که به کمپینتان بروید و ببینید که کسی برایتان پول فرستاده است. یادتان باشد، راه میانبری هم در کار نیست.
سپس علی احساسی گفت که مایکل پارسا با اینکه عضو حزب محافظهکار است در طول سالیان قبل با او رابطه خوبی داشته و مرتبا به او کمک میکرده و هرگز اطلاعاتش را به بیرون درز نداده است. این نشان میدهد که مایکل پارسا فردی فرا جناحیست {که منافع مردم را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد}. بیایید با تعدد کاندیداها در احزاب متفاوت در مقابل یکدیگر نایستیم. یک مثال دیگر در این مورد "آری" است که محافظهکار پُر کاری است و بارها با من همکاری کرده است. بیایید جناحی و برعلیه یکدیگر عمل نکنیم. بیائید کسانی را کاندید کنیم که ایدههای خوبی دارند، به مردم فکر میکنند و برای کامیونیتی ارزش قائلاند، بدون آنکه بخواهیم آنها را بخاطر حزبشان مثل لیبرال، محافظهکار یا نیودموکرات، تخطئه کنیم.
در نهایت، این جلسه با پرسش و پاسخ به اتمام رسید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو