من امیدوارم که اشتباه کنم، ولی با توجه به تفرقه و لجبازیهای فردی و گروهی و سیاست مشهوری که در رگهای ایرانیها معتقد است: "دیگی که برای من نجوشد در آن سر سگ بجوشد"، احتمال پیروز شدن کاندیدهای ایرانیتبار را به شدت کم میکند
دوشنبه 22 اکتبر 2018، انتخابات شهرداریهای انتاریو با هیجانی کمتر از دورههای قبل برگزار میشود زیرا اینبار این انتخابات همراه با انتخابات مجلس استانی برگزار نمیشود، و بالطبع پوشش خبری رسانههای اصلی تنها روی شهر تورنتو {بزرگترین شهر کانادا} متمرکز شده است. سیاست یعنی انتخاب بهترین گزینه موجود، بر اساس خواسته فردی، حزبی، قومی، یا یک کامیونیتی. شکی نیست که برنده شدن هیچ کاندیدی در این انتخابات تضمین شده نیست و تا ساعت 9:30 دوشنبه شب و شمارش الکترونیکی آرا، هیچ نمایندهای از برندهشدنش صددرصد مطمئن نخواهد بود؛ بنابراین هر یک رای میتواند تعیین کننده باشد. تجربه تاریخی نشان میدهد که مردم کمتر به سیاست شهرداریها اهمیت میدهند {در حالیکه اثرگذاری تصمیمات شهرداریها روی زندگی مردم بیشتر از سطوح دیگر است} و فقط در حدود 30 % از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت میکنند. امسال تعداد رایکنندگان کمتر از دورههای قبل نیز خواهد بود. شهردار تورنتو، جان توری، خوششانسی آورد و تقدیر و شانس دستبهدست هم دادند و داگ فورد رقیب جدی وی، برنده رهبری حزب محافظهکار شد و بعد هم بدلیل اشتباهات فراوان و فساد مالی اداری لیبرالها، به راحتی دولت اکثریتی را برای چهار سال در انتاریو تشکیل داد و قلعوقمع بودجه را با شعار تحقق بخشیدن به وعدههای انتخاباتی شروع کرده است. وی با کاهش شورای شهر تورنتو از 47 نفر به 25 نفر، آسیب جدی به حضور ایرانیها در انتخابات شهرداریها بخصوص در منطقه ویلودیل وارد کرد. حضور 4 ایرانیتبار از احزاب مختلف در یک حوزه انتخابیه حتی نماینده قدیمی را نیز وسوسه کرد که بازنشستگیاش را پس گرفته و دوباره خودش را نامزد انتخابات کرده و درصد شانس پیروزیاش را با شکسته شدن آرای مخالفین، که چهرههای کمشناختهشدهتری هستند، را بیشتر از دیگران کند.
در این حوزه من سعی کردم کاندیداها را تشویق به مذاکره با یکدیگر و نگه داشتن یکی از آنها که شانس بیشتری برای شکست جان فیلین نماینده فعلی دارد، کنم که نتیجه نداد. هرکسی ساز خودش را میزند و به تنها چیزی که فکر نمیکند اتحاد و موفقیت جامعه ایرانی و سنگ بنای محکم در شهرداریست. در چند محله دیگر نیز، چند ایرانیتبار کاندید شدهاند. برخی بنظر فقط برای اینکه اسمشان در جایی ماندگار شود وارد انتخابات شدهاند: نه فعالیتی و نه پوستر انتخاباتی و نه مرخصی از محل کار و گذاشتن وقت چند ماه برای یک کار جدی! مسلّم است که کمتر کسی آنها را جدی میگیرد. من در این شماره قصد ندارم نام کسی را ببرم، ولی این انتخابات به جامعه ایرانی شناخت بهتری از روند مشارکتمان خواهد داد، چیزی که در دورههای قبل کمتر از حال بوده است.
ضعف بزرگ جامعه ایرانی کانادایی، نداشتن مرجعیت فکری و اجتماعی و سیاسی است
در جامعه کُرهایها در ویلودیل ما شاهد حمایت این جماعت منظم و سختکوش از تنها نمایندهشان هستیم. در جامعه ایرانی، هیچ فردی، فرد دیگری را قبول ندارد. دو جلسه اطلاعرسانی محدود در یک نهادی که خود کنترلشده عمل میکند به جایی نمیرسد. جوانترها به دلیل روان صحبت کردن انگلیسی خودشان را دست بالا میگیرند و فکر میکنند سیاست و اجتماع کانادا را بهتر از بقیه میشناسند. آنها با میانسالها و مسنترها هم رابطه جدی ندارند. این یعنی وجود یک گسل جدی بین نسلهای مختلف جامعه ایرانی در تورنتو و کانادا، که عمیقتر هم میشود. عملا بغیر از نوروز کمتر چیزی میتواند ایرانیها را بطور عملی و واقعی به هم نزدیک کند؛ ما ایرانیان بویژه در مسایل اجتماعی که توام با مشارکت مالی باشد چون پیشنیاز رشد و توسعه نهادهای مدنی را میطلبد که هنوز فاقد آن هستیم، بشدت ضعیف عمل میکنیم. رسانههایمان نیز بشدت ضعیف هستند. من در ایران استار بطور نسبی بیشترین پوشش خبری را با مصاحبههایم دادهام، برخی از نامزدهای ایرانیتبار اصلا زحمت پاسخدادن به تلفنم برای انجام مصاحبه را هم به خودشان ندادند؛ بنظر شما پس از انتخابات آیا آنها پاسخی به تماسها و مشکلات مردم خواهند داد؟
کنگره ایرانیان کانادا تنها یک مراسم آن هم در سطح کوچک با تعداد کمی در شهرداری نورث یورک برگزار کرد. به نظر من کنگره بدلیل حاشیههای زیادی که در پیرامونش ایجاد شده، عملا نمیتواند در سیاست جامعه و شکلگیری آن اثرگذار جدی باشد. از دیگر مراکز اجتماعی میتوان به مراکز مذهبی ایرانی اشاره کرده که آنها هم سعی میکنند مسایل داخلی خود را حل و فصل کنند و کمتر در سیاست و اجتماع کانادا بطور جدی مشارکت داشتهاند. سیاستمداران ایرانیتبار هم بعد از مدتی تنها سخنگوی حزبشان در جامعه ایرانی میشوند و فقط آن زمان که نیاز به پول و رای دارند با خوشرویی به سراغ جامعه ایرانی میآیند. مهاجرین و پناهندگان دوره اولیه دهه 90 نیز علیرغم دانش سیاسی و مبارزات سیاسی گذشته، کمتر ارتباطی با امروزِ روز جامعه ایرانی در کانادا و سیاست کانادا دارند و با تحلیلهای دهه شصتِ زمان مهاجرت و جنگ ایران و عراق، مرتبا همان حرفها را تکرار میکنند، یک جناح دیگر نیز با ترویج خشونت و نفرت، امکان گفتوگو و تعمیق جامعه را کمرنگتر میکنند زیرا مشارکت بیشتر جامعه ایرانی به ضرر آنهاست و قیمت انزوای بیشتر آنان تمام میشود. این طرز تفکر در شهر کوچک ریچموندهیل و در حمایت از کاندیداهای ایرانیتبار در انتخابات شهرداری ریچموندهیل به خوبی خودش را نشان داده است، بنظر من با فضای مسمومی که اکنون در این شهر بوجود آمده و تفرقه و بیاعتباری گستردهای را موجب شده، پیشبینیها آن است که آمار ایرانیهای رایدهنده در این دوره نباید چندان بالا باشد؛ این در حالیست که ایرانیها در صورت مشارکت جدی میتوانند نتیجه انتخابات را به نفع یک کاندید ایرانی و یا هر کاندید دیگری تغییر دهند.
در شهر ریچموندهیل، یکی از نامزدهای انتخاباتی جوان، بدلیل اینکه مادر بزرگش در این شهر زندگی میکند و خودش در این شهر نیست، در یکی از مناطق ثبت نام کرده و هیچ فعالیتی هم نداشته است. این جوان در ساعت 2 آخرین روز ثبت نام، اقدام به ثبت نام کرده است که میتواند باعث کاهش رای و شکست کاندید ایرانی بشود؛ همان سرنوشتی که در انتخابات منطقه دو در انتخابات 2010 و 2014 افتاد و یک نفر غیر ایرانی با 100 رای بیشتر، بر همه کاندیداهای ایرانی پیروز شد.
در منطقه 5 ریچموندهیل کاندید ایرانیتبار خانم مهناز شهبازی است که همواره در پیروزی نمایندههای ایرانیتبار، مانند آقای رضا مریدی در سالهای 2006 تا 2014 و آقای مجید جوهری در سال 2015 زحمت بسیار زیادی کشیده است.رقیب او کارن سیلویتز است که آقای رضا مریدی بعلت اینکه او نماینده کنونی این منطقه نیز هست از کارن حمایت میکند. در عین حال مدیر ستاد انتخاباتی کارن سیلیویتز، ریچارد راپ، به جرم 70 فقره کلاهبرداری مالیاتی در سال 2008 به 2 سال حبس و پرداخت 218 هزار دلار جریمه در دادگاه نیومارکت انتاریو محکوم شده است (1). ریچارد راپ همچنین هفته گذشته با "تروریست" خواندن ایرانیها، عملا توهین به همه شهر ریچموندهیل کرده است (2). وی این اتهام را بخاطر شکسته شدن چند تابلوی انتخاباتی کارن زده، این نوع اتهام زدن بسیار جدیست و پلیس باید در این زمینه تحقیق کند.
کاندید دیگری که از حمایت جناحی از فعالین مدنی جامعه ایرانی برای آینده بهتر شهر ریچموندهیل برخوردار بود، در چند روز گذشته با تغییر موضع به جناح رقیبی رفت که خواهان نگهداشتن شهر ریچموندهیل به همان حالت عقب افتاده به شکل دهکده است. در حالیکه ریچموندهیل اکنون با 780 کارمند و در حدود 70 میلیون دلار هزینه حقوق کارمندان و حقوق 180 هزار دلاری شهردار و 3 کمیسیونر که هر کدام بالای 200 هزار دلار حقوق میگیرند دیگر شباهتی به دهکده ندارد بلکه برای خودش شهری شده. این جناح به رهبری شهردار، دیو بارو، در 10 سال گذشته در قدرت بودهاند و به راحتی به شهروندان اطلاعات غلط میدهند: مثلا میگوینده ما به ریچموندهیل مترو میآوریم در حالیکه برای آمدن مترو (سابوی) جمعیت ریچموندهیل باید به بیش از 300 هزار نفر برسد که شدنی نیست. شهر در حال حاضر 220 هزار نفر جمعیت دارد، یعنی باید در 10 سال آینده 60 هزار جمعیت به شهر اضافه شود تا مترو توجیه اقتصادی داشته باشد (و بتواند بودجه بگیرد). شهردار و تیم وی هیچ برنامهای برای گسترش دهکده به شهر را ندارند. تعداد مستغلات در ریچموندهیل اکنون برای جمعیت 60 هزار نفری نیز حتی کافی نیست، مگر اینکه شهرداری اجازه احداث ساختمانهای بلند زیادی را صادر کند. برخی از ساکنین بازنشسته قدیمی که الان خانههایشان بدلیل مهاجرت ایرانیها و چینیها به یک میلیون دلار افزایش یافته، نیازی به مترو نمیبینند چون خودشان از مترو استفادهای نخواهند کرد، بعلاوه چون خودشان بازنشسته هستند نیازی به تولید شغل بیشتر در شهر را نیز نمیبینند، مضافا اینکه آنها با تاسیس یک کالج و دانشگاه هم هماهنگ نیستند. مترو، شغل و دانشگاه همگی به معنای گسترش مدنی و شهری و بالا رفتن جمعیت شهر و نتیجتا تصویب احداث ساختمانهای بلند، تامین بودجه بیشتر برای شهر {از محل مالیات افراد جدید} و دریافت امکانات بیشتر شهری برای شهروندان خواهد شد. ساکنین نیز به وعدههای انتخاباتی توخالی سیاستمداران در مورد مترو دلخوش کردهاند که مترو به ریچموندهیل خواهد آمد که با این شرایط تا سال 2028 امکانپذیر نیست، چون شهرداری پول سهم خودش را که در حدود چند صد میلیون دلار میشود را با جمعیت کم قادر نیست تهیه کند. بدون توسعه کسب و کار، فقط مالیات خانهها بیشتر میشود. در حالیکه درآمد سرانه هر خانوار ریچموندهیل بطور متوسط 83 هزار دلار است، دومین شهر فقیر منطقه یورک میباشد. با افزایش مسکن و اجاره، در سالهای آینده اختلاف طبقاتی نیز بیشتر خواهد شد، با نبود بودجه و خدمات و امکانات شهری آمار جرم و جنایت و دزدی نیز افزایش خواهد یافت، که این خود سبب بالا رفتن آمار جدایی خانوادهها نیز خواهد شد.
افزایش جمعیت نیاز به طرح و برنامهریزی و اجرای توسعه قابلیت جابجایی {جاده، خیابان، اتوبان، مترو} و زیر ساختها را دارد، چیزی که من در هیچیک از شهرداریهای انتاریو ندیدهام و نخواندهام. بدلیل عدم آشنایی و مشارکت کم مردم، شهرداریها با کُندی پیش میروند و همواره 10 سال از زمان عقب هستند. آینده بهتری متصورنیست.
سیاستمدار شدن، بدون پیشینه، زحمت و کار داوطلبانه، شدنی نیست
همه نامزدهای ایرانیتبار توقع دارند جامعه ایرانی حمایتشان کنند در حالیکه برخی از آنها حتی کمترین سابقهای در خدمت داوطلبانه به جامعه ایرانی را در کارنامهشان ندارند. در سیاست کانادا بخصوص در شهرداریها، کاندیدا باید ارتباط نزدیکی با حوزه انتخابیه و مسایل شهری و قوانین شهرداری داشته باشد زیرا شهرداریها را کارمندانی که از اتحادیه قوی برخوردار هستند اداره میکنند. شهردار فقط یک رای دارد و این انجمن شهر است که با تعداد رایهایش تصمیم میگیرد. انجمن شهر هم بیشتر زیر نفوذ لابیها و یا اهالیست که مشارکت دارند نه آنهایی که اکثریت شهرها را تشکیل میدهند اما مشارکتی نمیکنند.
من امیدوارم که اشتباه کنم، ولی با توجه به تفرقه و لجبازیهای فردی و گروهی و سیاست مشهوری که در رگهای ایرانیها معتقد است: "دیگی که برای من نجوشد در آن سر سگ بجوشد"، احتمال پیروز شدن کاندیدهای ایرانیتبار را به شدت کم میکند. اگر تحلیل من درست باشد، آنوقت در دورههای بعدی داوطلبان و کاندیداهای کمتر و کمک مالی کمتری درجامعه ایرانی خواهیم داشت، در حالیکه کرهایها و چینیها و هندیها و... با قدرت و برنامهریزی، در حال نفوذ در تمامی مراکز تصمیمگیری سیاسی کانادا هستند. اگر کسی سابقه فعالیت داوطلبانه مردمی در جامعه ایرانی ندارد و برنامه مشخصی نیز برای حل مشکلات ندارد، تعارف نکنید، باید کارجدی کند و زمانیکه آماده شد باید از وی حمایت کرد. حمایتهای الکی و تعارفی، جامعه ما را به عقب میبرد.
1- https://www.yorkregion.com/news-story/1460064-richmond-hill-man-fined-for-gst-fraud/
2- به عکسهای این مطلب مراجعه کنید
در این حوزه من سعی کردم کاندیداها را تشویق به مذاکره با یکدیگر و نگه داشتن یکی از آنها که شانس بیشتری برای شکست جان فیلین نماینده فعلی دارد، کنم که نتیجه نداد. هرکسی ساز خودش را میزند و به تنها چیزی که فکر نمیکند اتحاد و موفقیت جامعه ایرانی و سنگ بنای محکم در شهرداریست. در چند محله دیگر نیز، چند ایرانیتبار کاندید شدهاند. برخی بنظر فقط برای اینکه اسمشان در جایی ماندگار شود وارد انتخابات شدهاند: نه فعالیتی و نه پوستر انتخاباتی و نه مرخصی از محل کار و گذاشتن وقت چند ماه برای یک کار جدی! مسلّم است که کمتر کسی آنها را جدی میگیرد. من در این شماره قصد ندارم نام کسی را ببرم، ولی این انتخابات به جامعه ایرانی شناخت بهتری از روند مشارکتمان خواهد داد، چیزی که در دورههای قبل کمتر از حال بوده است.
ضعف بزرگ جامعه ایرانی کانادایی، نداشتن مرجعیت فکری و اجتماعی و سیاسی است
در جامعه کُرهایها در ویلودیل ما شاهد حمایت این جماعت منظم و سختکوش از تنها نمایندهشان هستیم. در جامعه ایرانی، هیچ فردی، فرد دیگری را قبول ندارد. دو جلسه اطلاعرسانی محدود در یک نهادی که خود کنترلشده عمل میکند به جایی نمیرسد. جوانترها به دلیل روان صحبت کردن انگلیسی خودشان را دست بالا میگیرند و فکر میکنند سیاست و اجتماع کانادا را بهتر از بقیه میشناسند. آنها با میانسالها و مسنترها هم رابطه جدی ندارند. این یعنی وجود یک گسل جدی بین نسلهای مختلف جامعه ایرانی در تورنتو و کانادا، که عمیقتر هم میشود. عملا بغیر از نوروز کمتر چیزی میتواند ایرانیها را بطور عملی و واقعی به هم نزدیک کند؛ ما ایرانیان بویژه در مسایل اجتماعی که توام با مشارکت مالی باشد چون پیشنیاز رشد و توسعه نهادهای مدنی را میطلبد که هنوز فاقد آن هستیم، بشدت ضعیف عمل میکنیم. رسانههایمان نیز بشدت ضعیف هستند. من در ایران استار بطور نسبی بیشترین پوشش خبری را با مصاحبههایم دادهام، برخی از نامزدهای ایرانیتبار اصلا زحمت پاسخدادن به تلفنم برای انجام مصاحبه را هم به خودشان ندادند؛ بنظر شما پس از انتخابات آیا آنها پاسخی به تماسها و مشکلات مردم خواهند داد؟
کنگره ایرانیان کانادا تنها یک مراسم آن هم در سطح کوچک با تعداد کمی در شهرداری نورث یورک برگزار کرد. به نظر من کنگره بدلیل حاشیههای زیادی که در پیرامونش ایجاد شده، عملا نمیتواند در سیاست جامعه و شکلگیری آن اثرگذار جدی باشد. از دیگر مراکز اجتماعی میتوان به مراکز مذهبی ایرانی اشاره کرده که آنها هم سعی میکنند مسایل داخلی خود را حل و فصل کنند و کمتر در سیاست و اجتماع کانادا بطور جدی مشارکت داشتهاند. سیاستمداران ایرانیتبار هم بعد از مدتی تنها سخنگوی حزبشان در جامعه ایرانی میشوند و فقط آن زمان که نیاز به پول و رای دارند با خوشرویی به سراغ جامعه ایرانی میآیند. مهاجرین و پناهندگان دوره اولیه دهه 90 نیز علیرغم دانش سیاسی و مبارزات سیاسی گذشته، کمتر ارتباطی با امروزِ روز جامعه ایرانی در کانادا و سیاست کانادا دارند و با تحلیلهای دهه شصتِ زمان مهاجرت و جنگ ایران و عراق، مرتبا همان حرفها را تکرار میکنند، یک جناح دیگر نیز با ترویج خشونت و نفرت، امکان گفتوگو و تعمیق جامعه را کمرنگتر میکنند زیرا مشارکت بیشتر جامعه ایرانی به ضرر آنهاست و قیمت انزوای بیشتر آنان تمام میشود. این طرز تفکر در شهر کوچک ریچموندهیل و در حمایت از کاندیداهای ایرانیتبار در انتخابات شهرداری ریچموندهیل به خوبی خودش را نشان داده است، بنظر من با فضای مسمومی که اکنون در این شهر بوجود آمده و تفرقه و بیاعتباری گستردهای را موجب شده، پیشبینیها آن است که آمار ایرانیهای رایدهنده در این دوره نباید چندان بالا باشد؛ این در حالیست که ایرانیها در صورت مشارکت جدی میتوانند نتیجه انتخابات را به نفع یک کاندید ایرانی و یا هر کاندید دیگری تغییر دهند.
در شهر ریچموندهیل، یکی از نامزدهای انتخاباتی جوان، بدلیل اینکه مادر بزرگش در این شهر زندگی میکند و خودش در این شهر نیست، در یکی از مناطق ثبت نام کرده و هیچ فعالیتی هم نداشته است. این جوان در ساعت 2 آخرین روز ثبت نام، اقدام به ثبت نام کرده است که میتواند باعث کاهش رای و شکست کاندید ایرانی بشود؛ همان سرنوشتی که در انتخابات منطقه دو در انتخابات 2010 و 2014 افتاد و یک نفر غیر ایرانی با 100 رای بیشتر، بر همه کاندیداهای ایرانی پیروز شد.
در منطقه 5 ریچموندهیل کاندید ایرانیتبار خانم مهناز شهبازی است که همواره در پیروزی نمایندههای ایرانیتبار، مانند آقای رضا مریدی در سالهای 2006 تا 2014 و آقای مجید جوهری در سال 2015 زحمت بسیار زیادی کشیده است.رقیب او کارن سیلویتز است که آقای رضا مریدی بعلت اینکه او نماینده کنونی این منطقه نیز هست از کارن حمایت میکند. در عین حال مدیر ستاد انتخاباتی کارن سیلیویتز، ریچارد راپ، به جرم 70 فقره کلاهبرداری مالیاتی در سال 2008 به 2 سال حبس و پرداخت 218 هزار دلار جریمه در دادگاه نیومارکت انتاریو محکوم شده است (1). ریچارد راپ همچنین هفته گذشته با "تروریست" خواندن ایرانیها، عملا توهین به همه شهر ریچموندهیل کرده است (2). وی این اتهام را بخاطر شکسته شدن چند تابلوی انتخاباتی کارن زده، این نوع اتهام زدن بسیار جدیست و پلیس باید در این زمینه تحقیق کند.
کاندید دیگری که از حمایت جناحی از فعالین مدنی جامعه ایرانی برای آینده بهتر شهر ریچموندهیل برخوردار بود، در چند روز گذشته با تغییر موضع به جناح رقیبی رفت که خواهان نگهداشتن شهر ریچموندهیل به همان حالت عقب افتاده به شکل دهکده است. در حالیکه ریچموندهیل اکنون با 780 کارمند و در حدود 70 میلیون دلار هزینه حقوق کارمندان و حقوق 180 هزار دلاری شهردار و 3 کمیسیونر که هر کدام بالای 200 هزار دلار حقوق میگیرند دیگر شباهتی به دهکده ندارد بلکه برای خودش شهری شده. این جناح به رهبری شهردار، دیو بارو، در 10 سال گذشته در قدرت بودهاند و به راحتی به شهروندان اطلاعات غلط میدهند: مثلا میگوینده ما به ریچموندهیل مترو میآوریم در حالیکه برای آمدن مترو (سابوی) جمعیت ریچموندهیل باید به بیش از 300 هزار نفر برسد که شدنی نیست. شهر در حال حاضر 220 هزار نفر جمعیت دارد، یعنی باید در 10 سال آینده 60 هزار جمعیت به شهر اضافه شود تا مترو توجیه اقتصادی داشته باشد (و بتواند بودجه بگیرد). شهردار و تیم وی هیچ برنامهای برای گسترش دهکده به شهر را ندارند. تعداد مستغلات در ریچموندهیل اکنون برای جمعیت 60 هزار نفری نیز حتی کافی نیست، مگر اینکه شهرداری اجازه احداث ساختمانهای بلند زیادی را صادر کند. برخی از ساکنین بازنشسته قدیمی که الان خانههایشان بدلیل مهاجرت ایرانیها و چینیها به یک میلیون دلار افزایش یافته، نیازی به مترو نمیبینند چون خودشان از مترو استفادهای نخواهند کرد، بعلاوه چون خودشان بازنشسته هستند نیازی به تولید شغل بیشتر در شهر را نیز نمیبینند، مضافا اینکه آنها با تاسیس یک کالج و دانشگاه هم هماهنگ نیستند. مترو، شغل و دانشگاه همگی به معنای گسترش مدنی و شهری و بالا رفتن جمعیت شهر و نتیجتا تصویب احداث ساختمانهای بلند، تامین بودجه بیشتر برای شهر {از محل مالیات افراد جدید} و دریافت امکانات بیشتر شهری برای شهروندان خواهد شد. ساکنین نیز به وعدههای انتخاباتی توخالی سیاستمداران در مورد مترو دلخوش کردهاند که مترو به ریچموندهیل خواهد آمد که با این شرایط تا سال 2028 امکانپذیر نیست، چون شهرداری پول سهم خودش را که در حدود چند صد میلیون دلار میشود را با جمعیت کم قادر نیست تهیه کند. بدون توسعه کسب و کار، فقط مالیات خانهها بیشتر میشود. در حالیکه درآمد سرانه هر خانوار ریچموندهیل بطور متوسط 83 هزار دلار است، دومین شهر فقیر منطقه یورک میباشد. با افزایش مسکن و اجاره، در سالهای آینده اختلاف طبقاتی نیز بیشتر خواهد شد، با نبود بودجه و خدمات و امکانات شهری آمار جرم و جنایت و دزدی نیز افزایش خواهد یافت، که این خود سبب بالا رفتن آمار جدایی خانوادهها نیز خواهد شد.
افزایش جمعیت نیاز به طرح و برنامهریزی و اجرای توسعه قابلیت جابجایی {جاده، خیابان، اتوبان، مترو} و زیر ساختها را دارد، چیزی که من در هیچیک از شهرداریهای انتاریو ندیدهام و نخواندهام. بدلیل عدم آشنایی و مشارکت کم مردم، شهرداریها با کُندی پیش میروند و همواره 10 سال از زمان عقب هستند. آینده بهتری متصورنیست.
سیاستمدار شدن، بدون پیشینه، زحمت و کار داوطلبانه، شدنی نیست
همه نامزدهای ایرانیتبار توقع دارند جامعه ایرانی حمایتشان کنند در حالیکه برخی از آنها حتی کمترین سابقهای در خدمت داوطلبانه به جامعه ایرانی را در کارنامهشان ندارند. در سیاست کانادا بخصوص در شهرداریها، کاندیدا باید ارتباط نزدیکی با حوزه انتخابیه و مسایل شهری و قوانین شهرداری داشته باشد زیرا شهرداریها را کارمندانی که از اتحادیه قوی برخوردار هستند اداره میکنند. شهردار فقط یک رای دارد و این انجمن شهر است که با تعداد رایهایش تصمیم میگیرد. انجمن شهر هم بیشتر زیر نفوذ لابیها و یا اهالیست که مشارکت دارند نه آنهایی که اکثریت شهرها را تشکیل میدهند اما مشارکتی نمیکنند.
من امیدوارم که اشتباه کنم، ولی با توجه به تفرقه و لجبازیهای فردی و گروهی و سیاست مشهوری که در رگهای ایرانیها معتقد است: "دیگی که برای من نجوشد در آن سر سگ بجوشد"، احتمال پیروز شدن کاندیدهای ایرانیتبار را به شدت کم میکند. اگر تحلیل من درست باشد، آنوقت در دورههای بعدی داوطلبان و کاندیداهای کمتر و کمک مالی کمتری درجامعه ایرانی خواهیم داشت، در حالیکه کرهایها و چینیها و هندیها و... با قدرت و برنامهریزی، در حال نفوذ در تمامی مراکز تصمیمگیری سیاسی کانادا هستند. اگر کسی سابقه فعالیت داوطلبانه مردمی در جامعه ایرانی ندارد و برنامه مشخصی نیز برای حل مشکلات ندارد، تعارف نکنید، باید کارجدی کند و زمانیکه آماده شد باید از وی حمایت کرد. حمایتهای الکی و تعارفی، جامعه ما را به عقب میبرد.
1- https://www.yorkregion.com/news-story/1460064-richmond-hill-man-fined-for-gst-fraud/
2- به عکسهای این مطلب مراجعه کنید
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, اکتبر 17, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Saeed Soltanpour سعید سلطانپور مسئول بخش بینالمللی انجمن خبرنگاران و نویسندگان قومی امریکای شمالی است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو