آنچه مسلم است، جنب و جوش در تهران کم نبود؛ و اما این رشد سریع پایتخت در سال‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی اشکالات عدیده‌ای هم همراه داشت
تغییر بزرگ -14

سرنوشت ما به دست خودمان است
چنانکه در مطلب پیشین گفته شد، به مناسبت "رفراندوم ۲۷ آوریل ۱۹۶۹ دوگل" در فرانسه، برنامه‌ای تهیه کردم که شب قبلش از تلویزیون سراسری کشور پخش شد. طیِ آن نه تنها شکست رفراندوم و استعفای "پرزیدنت دوگل"، نه تنها پیروزی "ژرژ پمپیدو" به جانشینی "دوگل"، بلکه انتخاب دو رئیس جمهور پس از پمپیدو یعنی "ژیسکار دستن" (هفت سال) و "فرانسوا میتران" (۱۴ سال) را نیز به سمتِ ریاست جمهوری، به عبارتی دیگر، ۲۵ سال آینده‌ی سیاسی فرانسه را در سطح ریاست جمهوری پیش‌بینی کرده بودیم! نه تنها اساس اصلاحاتی را که دوگل به رفراندم گذاشته بود به روشنی تشریح کردیم، بلکه با پیش‌بینی کنار رفتن او، چگونگی روی کار آمدن او و تاریخچه "گلیسم" را نیز به کمکِ فیلم‌های آرشیوی به نمایش گذاشتیم! همچنین، برای تنوعِ برنامه، با شهروندان فرانسوی مقیم تهران‌ و با رئیس خبرگزاری فرانسه و یکی از اربابان جراید فارسی در تهران مصاحبه کرده، به نمایش گذاشتیم.

لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Minister Mary Ng Nowruz Canada, مری نگی نوروز
با اطمینان کامل می‌توان ادعا کرد که هیچ رسانه‌ای در جهان در تشریح و تفسیر و پیشبینی‌های مربوط به این رویداد، برنامه‌ای بهتر از ما نمی‌توانسته ارائه داده بوده باشد. نه آمریکائی، نه بی‌بی‌سی، نه حتا کانال‌های تلویزیونی در خودِ کشورِ فرانسه.
همیشه فکر می‌کنم و احساس گناه می‌کنم که اگر در جریانات منتج به "انقلاب اسلامی" ۱۳۵۶- ۱۳۵۷ در ایران بودم شاید فاجعه‌ی ۱۳۵۷ رخ نمی‌داد. آخرین شغل من به سال ۱۹۷۳-۱۳۵۲ پیش از رفتن به فرانسه برای ادامه تحصیل "سردبیر خبرگزاری رادیو تلویزیون ملی ایران" شده بود. در چنین سمتی، که رئیس مستقیم من "رضا قطبی" می‌بود، محال بود بگذارم "بی بی سی" یا "لوموند" یا رسانه‌های "خارجی" دیگر بر جامعه ارتباطی ایران مسلط و حاکم شوند، چنانکه در ۱۳۵۷ حاکم شدند. آنها بی‌تاِثیرنبودند.
معهذا، ایرانیانی که تصور می‌کنند دگرگونی ۱۳۵۷ را "خارجی‌ها" پدید آوردند نه "خودشان"(!)، مسلماً بر ضعف‌های خود سرپوش می‌نهند. دروغ‌ها و خرافات و دوروئی‌ها و خودخواهی‌ها و جاه طلبی‌ها و نادانی‌ها و لاابالیگری‌هائی که سال‌ها در ایران کاشته شد، توفانِ دگرگونی اسلامی را پدید آورد.
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید

گفتم که برای تهیه این برنامه‌ی تلویزیونی نه یک ریال دریافت کردم نه هرگز تقاضا کردم. اما سال‌ها بعد، برادر بزرگتر، سناء‌الدین ضیائیان، که جزو نخستین گروه کارکنان رادیو تلویزیون ملی ایران و دوره دیده در انگلستان بود، بر من فاش ساخت که "قطبی" شخصاً با اتومبیلش سراغ او آمده بود و به خاطر آن برنامه قدرشناسی کرده بود. دعا می‌کنم اشغالگرانِ نادانِ اسلامیِ اوایل "انقلاب" آرشیوهای سازمان را مثل خیلی چیزهای دیگر از بین نبرده بوده باشند.
لطفا روی عکس تبلیغاتی کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Shayda شیدا Film-Movie-Persian-Iranian-Shayda-Canada-AmirEbrahimi-Toronto
 
لطفا روی عکس تبلیغاتی کلیک کنید تا برای شما شماره بگیرد؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Lumiere-Exchange-Nowruz-صرافی-لومیر-هناره
انتشارات پیشگام
علی جانزاده، که در بروکسل مائوئیست بود و در برگ‌های سبزرنگِ "پیک دانشجویان ایرانی در بلژیک" که متبکر و ناشر و مسئولش بودم آن مقاله‌ی نیمچه جنجالیِ که در آن "شاه" را به "جغد شوم" تعبیر کرده بود، به ایران بازگشته بود و آزاد می‌چرخید و "ساواک" ناخن‌هایش را نکشیده بود. جانزاده به سراغ من آمد تا برای راه‌اندازی یک موسسه انتشاراتی، در مقابل "سفته" پولی به او قرض دهم. دانشجوی اقتصاد که من باشم نمی‌دانستم "سفته" چیست! او که بازاری بود با این جور چیزها خوب آشنا بود. همه پول پرداختی "سازمان نمایشگاه‌ها" چند ماه دست نخورده‌ عیناً در بانک خفته بود. با هفته‌ای پنجاه تومان پول جیبی اهدائی پدر احتیاج به پول نداشتم و خواسته‌اش را برآورده کردم. انتشارات "پیشگام" در یکی از ساختمان‌های بولوار "الیزابت" (که شد "کشاورز")، نزدیک خیابان پهلوی و میدان ولیعهد (مبدل به "ولیعصر") مستقر شد.
در "سازمان نمایشگاه‌های بین‌المللی ایران" مسئول هتل‌ها بودم. با همه صاحبان و مسئولان هتل تماس گرفتم و شمار اتاق‌های موجود را فهرست کردم. ضمن اینکه نمودارهای بسیار حرفه‌ای از میزان پیشرفت کار آب‌رسانی و برق‌رسانی به غرفه‌ها تهیه کردم و رئیس با دست و پا‌ی من، "بیوک وفا"، آنها را در جائی نصب کرد که از نظر دور باشد و بخصوص مدیر عامل دکتر "رئیس" موقع وارد شدن آنها را نبیند.
روز موعود که من و "زینت نبوی" به عنوان راهنمای هتل‌های تهران و نیم دوجین اعضای تیم اسکان میهمانان خارجی در منازل خصوصی به فرودگاه برای استقبال نخستین گروه میهمانان نمایشگاه رفتیم، مسئول فرودگاه گفت که نام من در لیست اشخاص مجاز نیست و نمی‌تواند مرا راه دهد. وا خوردم و خانم نبوی اعتراض که "نمیشه آقا او رئیس من است" و مامور فرودگاه مودبانه پاسخ داد:‌ "ایشان رئیس بنده هم هست اما نامشان در لیست نیست!". و خلاصه نتوانستم وارد جایگاه خود در فرودگاه بشوم. از رفتار و لبخندهای دوستانِ مسئول سکنا دادن میهمانان در منازل خصوصی مشخص بود که این "اشتباه" از کجا آب می‌خورد. درسی  دیگر آموختم که در کتاب‌های درسی دانشکده اقتصاد نبود:‌ هر چقدر هم کارتان خوب باشد، اگر منافعی را به خطر بیندازید، جلوی کارتان را می‌گیرند. رفتارهای دیگری نیز دیدم که چون بسیار منفی بود از گفتنش ابا دارم. این رفتارها، سدهای اصلیِ مانع پیشرفت ایران بود.
 
علل بسیار ساده‌ی سقوط شاه و به همراهش سقوط میهن
یکی از علل سقوط شاه هم همین بود که منافع بسیاری را به خطر انداخته بود. علت دیگر سقوط او شایعات و دروغ‌هایی بود که به او و "رژیم" او می‌بستند. اما البته علل دیگری هم بود که مهمترین آنها دخالت‌های بیش از حد او در امور کشور، اجازه دادن بلکه تشویق کردنِ "کیش شخصیت" بود. همیشه از خود، حتا در کودکی، می‌پرسیدم چرا باید شعار میهنی ما "خدا، شاه، میهن" باشد؟ یعنی "شاه" و منافعش از "میهن" و منافعش مهمتر است؟ که مسلماً از نظر من خردمندانه نبود. حالا از "خدا" بگذریم که می‌توان به جای آن "توهم" هم گذاشت! به هر حال این شعار امروز هم باقی است منتها به جای "شاه"، "نظام اسلامی" را به کار می‌گیرند. "الله، نظام اسلامی، میهن". بیچاره ایران!
معهذا، این رفتارهای منفی و بیمارگونه اجتماعی به همان اندازه "سمپاتی" مرا به شاه و دولت شاهنشاهی محکمتر می‌کرد. تجربه‌های کاری و دانشگاهی مشخص می‌کرد که اشکال بیشتر از "مردم" بود، نه از "شاه"، "شاه" هم مثل مردم اشکال داشت اما از اعامه مردم مِثبت‌تر و مترقی‌تر بود.
در ایران، منافع شخصی و روابط خصوصی بر منافع اجتماعی و کارهای دستجمعی رجحان داشت. اگر می‌خواستیم و بخواهیم یک ایران آزاد و آباد و سربلند بسازیم باید دست به یک انقلاب فرهنگی تمام عیار می‌زدیم و بزنیم.
منظور کپی کردن فرهنگی هم نیست که (شبه)"روشنفکران" ما می‌کردند و می‌کنند.. نه کپی کردن و بازگشت به فرهنگ اسلامی چاره کار است نه کپی کردن نا‌به هنجار از اندیشمندان اروپائی - آمریکائی ("غربی") چنانکه "علی شریعتی" و "جلال آل احمد" و در سطحی پائین‌تر آدم‌های شهرت‌طلبی چون "شاملو" و بسیاری دیگر، می‌کردند و امروز هم می‌کنند. ولی خُب هر چیزی شروعی دارد و پیش از نامبردگان، در دوران انقلاب مشروطیت و دورای پهلوی اندیشمندان و نویسندگانی چون کسروی و صادق هدایت و روشنفکران چپ و توده‌ای نخستین بناهای این انقلاب فرهنگی را بر‌پا ساختند که در آغاز عمدتاً آزادی‌خواه و جنبه اسلام‌گریزی و اسلام‌پرهیزی داشت. اما از دوران امیر عباس هویدا ایده بهره‌گیری از مسجد برای جلوگیری از کمونیسم قوت گرفت. به یاد دارم این گفته هویدا را به یک خبرنگار فرانسوی که ترجمانش اینست‌: "تا وقتی مسجدهای ما پر است خطری (از سوی کمونیسم) ما را تهدید نمی‌کند" (نقل به مضمون). یادم نیست چه سالی بود. احتمالا بین ۱۳۵۰ و ۱۳۵۲.
 
باید آستین‌ها را بالا زد
باید آستین‌ها را بالا زد و به سازندگی پرداخت. کاری که بعضی‌ها در زمان پهلوی کردند و کاری که جوانان بسیجی پس از "تغییربزرگ" ۱۳۵۷ کردند، که اما بر اثر مخلوط شدن هدف‌های آبادانی و سازندگی با "ایدئولوژی اسلامی"، عمده‌ی انرژی‌ها به هدر رفت و صرفِ جنگ خارجی و داخلی، صرفِ کارزار تبلیغات اسلامی، "امر به معروف و نهی از منکر"، گشت‌های ثارالله و انواع گشت‌های مشابه، اجبار در رعایت "پوشش اسلامی"، نماز جمعه و جماعت و اینجور چیزها شد و انرژی‌های‌ نسل جوان انقلابی حیف شد و از سوی "رهبران" اسلامی صرف حفظ نظام اسلامی و منافع هیئت حاکمه به بیراهه کشانده شد.
در اواسط سال‌های ۶۰ میلادی، حرکت سازندگی در"کیبوتص"های اسرائیل توجهم را جلب کرد همراه با شوق رفتن از بروکسل به آنجا و شرکت در آن حرکتِ سازنده. جلال آل احمد نیز، چنان که در "ویکیپدیا" خواندم به سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲) نیز به شوق آشنائی با کیبوتص‌ها به اسرائیل رفته بود.
اما اسرائیل که در این زمان برای ایران دور بر‌می‌دارد که چقدر به حق پیشرفته‌تر است، در آن زمان از ایران در راه اندازی برنامه‌های تلویزیونی عقب‌تر بود. نخستین برنامه تلویزیونی در ایران به سال ۱۳۳۷ ۱۹۵۸ به همت و با سرمایه خصوصی حبیب‌الله ثابت و تصویب قانونی مجلس شورای ملی و زیر نظر وزارت پست و تلگراف و تلفن آغاز به کار کرد. سپس در تیر ماه ۱۳۴۶ (۱۹۶۷) "سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران" تاسیس شد و سال بعدش با توسعه شبکه مخابراتی و مایکروویو، به سرعت مراکز تولید تلویزیونی را با ایستگاه‌های مختلف در سطح کشور مرتبط ساخت.
 
تهران، پر جنب و جوش  
در سال ۱۹۶۹ در تهران برایم اتفاقات دیگر بسیاری رخ داد. در دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی کماکان رفته رفته بعضی درس‌ها را امتحان می‌دادم و قبول می‌شدم. سر راه به دانشگاه (اوین) یا تلویزیون (جام جم) یا نمایشگاه، گاه صبحانه را در انجمن ایران و آمریکا (خیابان وزرا) می‌خوردم.
به دعوت یک گروه آماتور تئاتر فرانسوی که در "انجمن ایران و فرانسه" تاسیس شد و نام Le manteau d’Arlequin  را بر خود گذاشته بود، در نمایشنامه کمدی Le chat en poche اثر George Feydeau بازیگری کردم. این نمایش در تهران و اصفهان اجرا شد. در تهران، در آمفی‌تئاتر مجهز دبیرستان فرانسوی "رازی" واقع در خیابان پهلوی، شمال میدان ونک. بعدها شنیدم که "منصور عدل" که هم در مدرسه "سنلویی" هم در دانشگاه بروکسل همدوره بودیم به "بچه‌های بروکسل" گفته بود (نقل به مضمون) "من کنارِ والاحضرت شمس (یا یکی دیگر از خواهران شاه، یادم نیست ) نشسته بودم برای تماشای نمایشنامه که دیدم کی اونجاست؟ "شجاع"، در نقشِ نوکر!"  منصور عدل امروز از جراحان موفق در مونترال، "کبک" است.
لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Leah-Taylor-Roy-MP-Aurora-Oak-ridges-Richmond-Hill-Nowruz

آنچه مسلم است، جنب و جوش در تهران کم نبود. و اما این رشد سریع پایتخت در سال‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی اشکالات عدیده‌ای هم همراه داشت که در سال‌های هفتاد میلادی و ۵۰ هجری به انفجار ۱۳۵۷ منتهی شد. شهادت‌های من از منظر یک خانواده مرفه‌ شمال شهری بوده است. اما تهران یک شهر نبود، دو شهر بود، شمال و جنوب بلکه چند شهر بود، با ملاحظات اجتماعی، گوناگون، مردمانی به ظاهر رنگارنگ، اما در باطن عموماً به یک رنگ‌: ‌سیاه.
لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Mjid-Jowhari-MP-RichmondHill-Nowruz

اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروس‌هایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسک‌های معمولی رد می‌شود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که می‌توانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, ژانویه 23, 2019 - 19:00

درباره نویسنده/هنرمند

دیگر مطالب مرتبط

insurance بیمهتعمیرات هرگونه وسایل برقی - آلن

Share this with: ارسال این مطلب به