چند برابر شدن ناگهانی قیمت نفت در جهان به رهبری "اُپک" موازنههای اقتصادی در جهان را بر هم زد
تغییر بزرگ-23
خودمانیم، وقتی جناب خمینی گفتند اقتصاد مال خر است (نقل به مضمون)، کاملاً هم پرت نمیگفتند؛ اما این طرز تفکر و بیان آن از سوی "رهبر" یک کشور همان، سقوط ارزش پول آن کشور همان. داستانش بماند.
کارشناسی ارشد اقتصاد در "دانشگاه دیژون"
دانشگاه دیژون (که امروز شده دانشگاه "بورگنی" Bourgogne) در رشته اقتصاد شهرت خوبی داشت. رئیس دانشکده اقتصاد "ژان کلود اِشِر Jean-Claude Eicher" هم دانشآموختهی دانشگاههای فرانسه بود، هم دانشگاههای آمریکا، پیرو مکتب "شیکاگو"، متخصصِ و از پیشگامانِ "اقتصاد آموزش و پرورش". اما به دردِ منِ نمیخورد. مخصوصاً تئوری "سرمایهی انسانی".
وقتی منِ نادانِ جهان سومی با ترس و لرز، سر کلاس، پرسشی انتقادآمیز مطرح کردم، استادیار جوانی که به جای "اِشِر" درس میداد بر من فریاد زد که این پرسش برای دانشجويی در سطح "فوق لیسانس" شرمآور است. خجالت کشیدم. لابد حق داشت.
اکتبر ۱۹۶۳ به "دانشگاهٍ آزاد بروکسل" در آمده بودم تا در رشته "آرشیتکتور" (معماری) تحصیل کنم. آن دانشگاه چنین رشتهای نداشت، گفته شد باید به مدرسه عالی مخصوص این رشته، واقع در مرکز شهر بروم. کی میرفت اینهمه راه را! آنهم از "دانشگاه" به "مدرسه"! درجا در رشته اقتصاد نام نوشتم. دوره چهار ساله "لیسانس اقتصاد" برای من هفت سال طول کشید. با احتساب "رساله" که دو سال بعد، پس از خدمت نظام وظیفه، تحویل دادم، میشود ۹ سال!
اما انصافاً باید توضیح داد که انتظارم از خود و از "علم اقتصاد" چیز دیگری بود، نمیدانم چی بود، اما مثلاً چرا میبایستی فلسفه ارسطو و افلاطون را فراگیریم (دانشگاه بروکسل) یا چرا درس فارسی و گلستان سعدی در دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی ایران؟ انتظارم از خودم هم چیز دیگری بود مثلا در دانشگاه بروکسل به دوستم "کامیاب منافی" که "علوم سیاسی" میخواند (من عاقبت در هر دو رشته اقتصاد و علوم سیاسی ثبت نام کرده بودم) ولی به زبان فرانسوی احاطه نداشت، درس "حقوق طبیعی" را روز قبل از امتخان و تا پاسی پس از نیمه شب کمک کردم تا فرا گیرد؛ امتحان داد و قبول شد؛ اما خودم سر جلسه امتحان نرفتم. یا آن روزی که باید "اصول علم اقتصاد" را در دانشگاه ملی امتحان میدادیم، خود را آماده نمیدیدم و فقط به إصرار، یادم نیست خواهر یا مادر، رفتم سر جلسه امتحان. اما وقتی نتیجه را روی دیوار زدند فقط من نوزده از بیست گرفته بودم، بقیه همه کمتر. البته شانس آورده بودم که سوالات امتحان باب طبعم بود!
عنوان درسهای تخصصی دوره فوقلیسانس دانشگاه دیژون را که انتخاب کرده بودم میپسندیدم: "اقتصاد آموزش و پرورش"، "اقتصاد اجتماعی"، "سیستمهای اقتصادی". اما نحوه و دیدگاه پرداخت به آنها را نمیپسندیدم. "تخصص" من هم اقتصاد آموزش و پرورش شد که خودِ "ژان کلود اِشِر" استادِ مسئولش بود و نظریهپردازِ "سرمایه انسانی"، دیدگاهی که "بردهداری" در جامعه مرفه عصر مدرن را به ذهن منِ جهان سومی تداعی میکرد.
چون ازدواج کرده و پدر شده بودم و مسئولِ دو نفر دیگر، هر طور بود در امتحان همه درسها حضور یافتم و همه را کما بیش ناپلئونی قبول شدم. از جمله "رساله"ام را که در باب "مقایسه بودجه دانشگاه دیژون و دانشگاه تهران" بود. کاری تشریحی. تازه موقع دفاع از رساله معلوم شد یک اشتباهِ لپی هم در محاسبه کرده بودم که در محموع باعث شد "اِشِر" بگوید بهتر از نمره "قبولی" (pass) نمیتواند به من بدهد. منهم بیشتر نمیخواستم. تحصیل فوق لیسانس (DES) را در مدت یکسال و نیم به انجام رساندم و گواهی آن را مارس ۱۹۷۵ دریافت داشتم.
شرکتهای چند ملیتی
در این میان، دوستم بیژن (محمدرضا) جلیلی، استاد دانشگاه و سرپرست فصلنامه "روابط بینالملل" دانشگاه تهران، دعوتم کرد تا مطلبی برای شماره مخصوص آن فصلنامه، مربوط به "شرکتهای چند ملیتی" بنویسم. با کمال شوق پذیرفتم و نوشتم، تحت عنوان "شرکتهای چند ملیتی و اقتصاد جهانی" که وقتی منتشر شد یکی از آشنایان دانشگاهی آن را ممتاز از سایر مقالهها ارزیابی کرد. "نظریه" من در مورد علل گسترش این شرکتها یا چگونگی مبارزه با نفوذ فراملیتی آنها در کشورهای میزبان با دیگر مقالهها فرق داشت. برای مبارزه با گسترش و نفوذ شرکتهای چندملیتی، "فرهنگ" را در مقابل "اقتصاد" قرار داده بودم. آقای خمینی اگر خوانده بود، یقیناً نتیجهگیری مرا میپسندید، شاه و شهبانو هم بهمچنین. نظریهای بود جهانشمول.
برگردان دشوارِ "سیستمهای اقتصادی"!
همزمان، مشغول ترجمه کتاب "سیستمهای اقتصادی" برای انتشارات دانشگاه تهران شده بودم که میبایستی تابستان تحویل دهم که دکتر نهاوندی، رئیس دانشگاه، پس از موفقیتم در ترجمه "مارکس و مارکسیسم" از من دعوت کرده بود ترجمه کنم. نویسنده، ژوزف لاژوژی Joseph Lajugie، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه "بوردو" بود که شهردار آن شهر هم شده بود و مشاور اقتصادی "ژک شبان دلماس"، نخستوزیر و کاندید ریاست جمهوری فرانسه.
کتابی بود کم حجم از سری "چه میدانم؟" "انتشارات دانشگاهی فرانسه". اما بدجوری توی ترجمه آن گیر کرده بودم. دردسر بزرگی که به سردردهای بزرگتر انجامید. مشکل ترجمه و ضربالعجلِ آن تنها علت سردردها نبود اما علت عمده بود.
ترجمههای امکان ناپذیر
از همان صفحه اول گیر کرده بودم. حتا در ترجمه عنوان کتاب. چرا که نویسنده از همان سطرهای نخستین هشدار داده بود که مردم بین système و régime و stucture باید تمایز قائل شوند که نمیشوند. حال تجسم کنید در ترجمه و گزینش برابرهای این مفاهیم به فارسی، با چه مسئلهی تقریباً لاینحلی روبروئیم. عاقبت "سیستم" را به "نظام" ترجمه کردم و رژیم را همان رژیم گذاشتم بماند. stucture را به "ساختوار" برگرداندم که میبایستی"ساختار" مینوشتم! امروز "ساختار" کاملاً باب شده، اما آنروز یا نبود یا مطلع نبودم. دستکم با دو تن از دوستان، "کامران بهنیا" و "فرهاد نعمانی"، در مواردی مشابه مشورت کردم. از دکتر نعمانی، دانشآموختهام آمریکا، که در دانشگاه تهران تدریس میکرد و مولف کتاب درسی "تکامل فئودالیسم در ایران" بود، اصطلاح خوبِ "اقتصاد شبانی" را برای بخشی از کتاب فرا گرفتم.
باری، بر خلافِ کتابِ "مارکس و مارکسیسم"ِ "آندره پییتر" که نه تنها با دانش و علایقِ من بلکه با مرحلهی رشد و توسعهی اجتماعی- اقتصادی- سیاسیِ ایران هم بسیار همخوانی داشت، در یافتن واژگان مناسب برای این کتاب کوچک رنج بردم.
ناتوانی و ناکامی خود در ترجمهی این کتاب را با مطلبی کوتاه که در جائی خوانده بودم، در سرآغاز کتاب به این صورت بیان داشتم، استعارهای از دشواریِ برگرداندن و پیوند زدن دو فرهنگ نامتجانس:
"با یک بیل آمد،
ریشهها را برکند و در جای دیگر نشاند؛
چشمها را، قلب را؛
و به جای شکوفهها، یک گوش سبز روئید"
سالها قبل از آن در تهران، در جوانی خواسته بودم کتاب "مسئلهی یهود" (La question juive) نوشته "ژان پل سارتر" را به فارسی برگردانم؛ اما از همان صفحات نخست متوجه شدم که قابل "برگردانیدن" نیست چرا که اصولاً مسئلهای به این نام، به شکلی که در اروپا وجود داشت، در ایران وجود نداشت
انتشار ترجمهای نوین از "سیستمهای اقتصادی"
سالها بعد، سالها پس از دگرگونی بزرگ ۱۳۵۷ در ایران و پیش از ترک وطن، برای رهائی از ناراحتی خود، دست به ترجمه و انتشار دوبارهی آن کتاب زدم. این بار "سیستم" را همان "سیستم" گذاشتم بماند و در عوض "رژیم" را به "نظام" ترجمه کردم. میشد آن را همان "رژیم" گذاشت، اما در نظام اسلامی، کلمههای با ریشه عربی بر واژگان با ریشه فرنگی پسندیدهتر مینمود! در این اندیشه هم بودم که "سیستم" را به "منظومه" ترجمه کنم. "منظومههای اقتصادی" که به نظرم از همه درستتر میآمد، چنانکه "منظومه شمسی" مترادف و برابر "système solaire (solar system) " از دیر باز متداول و رایج بوده است. اما میترسیدم که ثقیل جلوه کند.
کتاب "نظامهای اقتصادی" توسط "انتشارات دانشگاه تهران" (۱۳۵۴؟) منتشر و نمیدانم چند بار تجدید چاپ شد، و همان کتاب با تفاوتهائی و با ترجمه از چاپ جدیدتر فرانسوی آن، اینبار تالیف "لاژوژی و دلفو Joseph Lajugie & Pierre Delfaud" تحت عنوان "سیستمهای اقتصادی"، به سال ۱۳۶۸ ۱۹۸۹ در تهران توسط "نشر رسانه" به چاپ رسید. دوستِ بسیار عزیزم، دانشمند، دیپلماتِ زمان شاه و تحلیلگر شهیر مسائل بینالملل در جمهوری اسلامی، فریدون مجلسی، در انتشار آن مرا یاری داد و اگر خواب ندیده باشم گویا در نمایشگاه کتاب تهران، آقای خامنهای آن را دید و پسندید.
در جستجوی یک تئوری اقتصادی نوین و جهانشمول
اما تز "دکترای اقتصاد" من داستانی است متفاوت با سالهای کم علاقگی در"تحصیلات" دانشجوئی سیکل اول و دوم
گرچه در "علمی" بودن برخی اصول اقتصادِ "کلاسی" شکی نبود، اما در تئوریهای کلان و در تعریف این علم، "اقتصاد" (عربی) یا "اکونومی" (یونانی) همیشه جای بحث است!
با هدفِ ارائهی یک تئوری اقتصادی جهانشمول که در همه مکان و زمان صدق کند، به دنبال استاد "راهنما"ئی میگشتم که دست مرا در این ماجرای دانشپژوهانه باز گذارد.
***
همان سال ۱۹۷۳، دو جریان پیش آمد که مرا در درستی اندیشههایم تشویق کرد. یکی انتشار کتابهايی دانشمندانه در انتقاد از "رشد اقتصادی" بود و دیگری "ضربه نفتی".
چند برابر شدن ناگهانی قیمت نفت در جهان به رهبری "اُپک" موازنههای اقتصادی در جهان را بر هم زد و در پی آن موازنههای سیاسی و فرهنگی را.
به یقین، یکی از اثرات این دو جریان، "قیامِ اسلامی" در ایران و جهان بود که هنوز گرفتارش هستیم.
خودمانیم، وقتی جناب خمینی گفتند اقتصاد مال خر است (نقل به مضمون)، کاملاً هم پرت نمیگفتند؛ اما این طرز تفکر و بیان آن از سوی "رهبر" یک کشور همان، سقوط ارزش پول آن کشور همان. داستانش بماند.
کارشناسی ارشد اقتصاد در "دانشگاه دیژون"
دانشگاه دیژون (که امروز شده دانشگاه "بورگنی" Bourgogne) در رشته اقتصاد شهرت خوبی داشت. رئیس دانشکده اقتصاد "ژان کلود اِشِر Jean-Claude Eicher" هم دانشآموختهی دانشگاههای فرانسه بود، هم دانشگاههای آمریکا، پیرو مکتب "شیکاگو"، متخصصِ و از پیشگامانِ "اقتصاد آموزش و پرورش". اما به دردِ منِ نمیخورد. مخصوصاً تئوری "سرمایهی انسانی".
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
اکتبر ۱۹۶۳ به "دانشگاهٍ آزاد بروکسل" در آمده بودم تا در رشته "آرشیتکتور" (معماری) تحصیل کنم. آن دانشگاه چنین رشتهای نداشت، گفته شد باید به مدرسه عالی مخصوص این رشته، واقع در مرکز شهر بروم. کی میرفت اینهمه راه را! آنهم از "دانشگاه" به "مدرسه"! درجا در رشته اقتصاد نام نوشتم. دوره چهار ساله "لیسانس اقتصاد" برای من هفت سال طول کشید. با احتساب "رساله" که دو سال بعد، پس از خدمت نظام وظیفه، تحویل دادم، میشود ۹ سال!
اما انصافاً باید توضیح داد که انتظارم از خود و از "علم اقتصاد" چیز دیگری بود، نمیدانم چی بود، اما مثلاً چرا میبایستی فلسفه ارسطو و افلاطون را فراگیریم (دانشگاه بروکسل) یا چرا درس فارسی و گلستان سعدی در دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی ایران؟ انتظارم از خودم هم چیز دیگری بود مثلا در دانشگاه بروکسل به دوستم "کامیاب منافی" که "علوم سیاسی" میخواند (من عاقبت در هر دو رشته اقتصاد و علوم سیاسی ثبت نام کرده بودم) ولی به زبان فرانسوی احاطه نداشت، درس "حقوق طبیعی" را روز قبل از امتخان و تا پاسی پس از نیمه شب کمک کردم تا فرا گیرد؛ امتحان داد و قبول شد؛ اما خودم سر جلسه امتحان نرفتم. یا آن روزی که باید "اصول علم اقتصاد" را در دانشگاه ملی امتحان میدادیم، خود را آماده نمیدیدم و فقط به إصرار، یادم نیست خواهر یا مادر، رفتم سر جلسه امتحان. اما وقتی نتیجه را روی دیوار زدند فقط من نوزده از بیست گرفته بودم، بقیه همه کمتر. البته شانس آورده بودم که سوالات امتحان باب طبعم بود!
عنوان درسهای تخصصی دوره فوقلیسانس دانشگاه دیژون را که انتخاب کرده بودم میپسندیدم: "اقتصاد آموزش و پرورش"، "اقتصاد اجتماعی"، "سیستمهای اقتصادی". اما نحوه و دیدگاه پرداخت به آنها را نمیپسندیدم. "تخصص" من هم اقتصاد آموزش و پرورش شد که خودِ "ژان کلود اِشِر" استادِ مسئولش بود و نظریهپردازِ "سرمایه انسانی"، دیدگاهی که "بردهداری" در جامعه مرفه عصر مدرن را به ذهن منِ جهان سومی تداعی میکرد.
چون ازدواج کرده و پدر شده بودم و مسئولِ دو نفر دیگر، هر طور بود در امتحان همه درسها حضور یافتم و همه را کما بیش ناپلئونی قبول شدم. از جمله "رساله"ام را که در باب "مقایسه بودجه دانشگاه دیژون و دانشگاه تهران" بود. کاری تشریحی. تازه موقع دفاع از رساله معلوم شد یک اشتباهِ لپی هم در محاسبه کرده بودم که در محموع باعث شد "اِشِر" بگوید بهتر از نمره "قبولی" (pass) نمیتواند به من بدهد. منهم بیشتر نمیخواستم. تحصیل فوق لیسانس (DES) را در مدت یکسال و نیم به انجام رساندم و گواهی آن را مارس ۱۹۷۵ دریافت داشتم.
شرکتهای چند ملیتی
در این میان، دوستم بیژن (محمدرضا) جلیلی، استاد دانشگاه و سرپرست فصلنامه "روابط بینالملل" دانشگاه تهران، دعوتم کرد تا مطلبی برای شماره مخصوص آن فصلنامه، مربوط به "شرکتهای چند ملیتی" بنویسم. با کمال شوق پذیرفتم و نوشتم، تحت عنوان "شرکتهای چند ملیتی و اقتصاد جهانی" که وقتی منتشر شد یکی از آشنایان دانشگاهی آن را ممتاز از سایر مقالهها ارزیابی کرد. "نظریه" من در مورد علل گسترش این شرکتها یا چگونگی مبارزه با نفوذ فراملیتی آنها در کشورهای میزبان با دیگر مقالهها فرق داشت. برای مبارزه با گسترش و نفوذ شرکتهای چندملیتی، "فرهنگ" را در مقابل "اقتصاد" قرار داده بودم. آقای خمینی اگر خوانده بود، یقیناً نتیجهگیری مرا میپسندید، شاه و شهبانو هم بهمچنین. نظریهای بود جهانشمول.
برگردان دشوارِ "سیستمهای اقتصادی"!
همزمان، مشغول ترجمه کتاب "سیستمهای اقتصادی" برای انتشارات دانشگاه تهران شده بودم که میبایستی تابستان تحویل دهم که دکتر نهاوندی، رئیس دانشگاه، پس از موفقیتم در ترجمه "مارکس و مارکسیسم" از من دعوت کرده بود ترجمه کنم. نویسنده، ژوزف لاژوژی Joseph Lajugie، رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه "بوردو" بود که شهردار آن شهر هم شده بود و مشاور اقتصادی "ژک شبان دلماس"، نخستوزیر و کاندید ریاست جمهوری فرانسه.
کتابی بود کم حجم از سری "چه میدانم؟" "انتشارات دانشگاهی فرانسه". اما بدجوری توی ترجمه آن گیر کرده بودم. دردسر بزرگی که به سردردهای بزرگتر انجامید. مشکل ترجمه و ضربالعجلِ آن تنها علت سردردها نبود اما علت عمده بود.
ترجمههای امکان ناپذیر
از همان صفحه اول گیر کرده بودم. حتا در ترجمه عنوان کتاب. چرا که نویسنده از همان سطرهای نخستین هشدار داده بود که مردم بین système و régime و stucture باید تمایز قائل شوند که نمیشوند. حال تجسم کنید در ترجمه و گزینش برابرهای این مفاهیم به فارسی، با چه مسئلهی تقریباً لاینحلی روبروئیم. عاقبت "سیستم" را به "نظام" ترجمه کردم و رژیم را همان رژیم گذاشتم بماند. stucture را به "ساختوار" برگرداندم که میبایستی"ساختار" مینوشتم! امروز "ساختار" کاملاً باب شده، اما آنروز یا نبود یا مطلع نبودم. دستکم با دو تن از دوستان، "کامران بهنیا" و "فرهاد نعمانی"، در مواردی مشابه مشورت کردم. از دکتر نعمانی، دانشآموختهام آمریکا، که در دانشگاه تهران تدریس میکرد و مولف کتاب درسی "تکامل فئودالیسم در ایران" بود، اصطلاح خوبِ "اقتصاد شبانی" را برای بخشی از کتاب فرا گرفتم.
باری، بر خلافِ کتابِ "مارکس و مارکسیسم"ِ "آندره پییتر" که نه تنها با دانش و علایقِ من بلکه با مرحلهی رشد و توسعهی اجتماعی- اقتصادی- سیاسیِ ایران هم بسیار همخوانی داشت، در یافتن واژگان مناسب برای این کتاب کوچک رنج بردم.
ناتوانی و ناکامی خود در ترجمهی این کتاب را با مطلبی کوتاه که در جائی خوانده بودم، در سرآغاز کتاب به این صورت بیان داشتم، استعارهای از دشواریِ برگرداندن و پیوند زدن دو فرهنگ نامتجانس:
"با یک بیل آمد،
ریشهها را برکند و در جای دیگر نشاند؛
چشمها را، قلب را؛
و به جای شکوفهها، یک گوش سبز روئید"
سالها قبل از آن در تهران، در جوانی خواسته بودم کتاب "مسئلهی یهود" (La question juive) نوشته "ژان پل سارتر" را به فارسی برگردانم؛ اما از همان صفحات نخست متوجه شدم که قابل "برگردانیدن" نیست چرا که اصولاً مسئلهای به این نام، به شکلی که در اروپا وجود داشت، در ایران وجود نداشت
انتشار ترجمهای نوین از "سیستمهای اقتصادی"
سالها بعد، سالها پس از دگرگونی بزرگ ۱۳۵۷ در ایران و پیش از ترک وطن، برای رهائی از ناراحتی خود، دست به ترجمه و انتشار دوبارهی آن کتاب زدم. این بار "سیستم" را همان "سیستم" گذاشتم بماند و در عوض "رژیم" را به "نظام" ترجمه کردم. میشد آن را همان "رژیم" گذاشت، اما در نظام اسلامی، کلمههای با ریشه عربی بر واژگان با ریشه فرنگی پسندیدهتر مینمود! در این اندیشه هم بودم که "سیستم" را به "منظومه" ترجمه کنم. "منظومههای اقتصادی" که به نظرم از همه درستتر میآمد، چنانکه "منظومه شمسی" مترادف و برابر "système solaire (solar system) " از دیر باز متداول و رایج بوده است. اما میترسیدم که ثقیل جلوه کند.
کتاب "نظامهای اقتصادی" توسط "انتشارات دانشگاه تهران" (۱۳۵۴؟) منتشر و نمیدانم چند بار تجدید چاپ شد، و همان کتاب با تفاوتهائی و با ترجمه از چاپ جدیدتر فرانسوی آن، اینبار تالیف "لاژوژی و دلفو Joseph Lajugie & Pierre Delfaud" تحت عنوان "سیستمهای اقتصادی"، به سال ۱۳۶۸ ۱۹۸۹ در تهران توسط "نشر رسانه" به چاپ رسید. دوستِ بسیار عزیزم، دانشمند، دیپلماتِ زمان شاه و تحلیلگر شهیر مسائل بینالملل در جمهوری اسلامی، فریدون مجلسی، در انتشار آن مرا یاری داد و اگر خواب ندیده باشم گویا در نمایشگاه کتاب تهران، آقای خامنهای آن را دید و پسندید.
در جستجوی یک تئوری اقتصادی نوین و جهانشمول
اما تز "دکترای اقتصاد" من داستانی است متفاوت با سالهای کم علاقگی در"تحصیلات" دانشجوئی سیکل اول و دوم
گرچه در "علمی" بودن برخی اصول اقتصادِ "کلاسی" شکی نبود، اما در تئوریهای کلان و در تعریف این علم، "اقتصاد" (عربی) یا "اکونومی" (یونانی) همیشه جای بحث است!
با هدفِ ارائهی یک تئوری اقتصادی جهانشمول که در همه مکان و زمان صدق کند، به دنبال استاد "راهنما"ئی میگشتم که دست مرا در این ماجرای دانشپژوهانه باز گذارد.
***
همان سال ۱۹۷۳، دو جریان پیش آمد که مرا در درستی اندیشههایم تشویق کرد. یکی انتشار کتابهايی دانشمندانه در انتقاد از "رشد اقتصادی" بود و دیگری "ضربه نفتی".
چند برابر شدن ناگهانی قیمت نفت در جهان به رهبری "اُپک" موازنههای اقتصادی در جهان را بر هم زد و در پی آن موازنههای سیاسی و فرهنگی را.
به یقین، یکی از اثرات این دو جریان، "قیامِ اسلامی" در ایران و جهان بود که هنوز گرفتارش هستیم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, آوریل 17, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو