قتی شخصی به نام نیما یوشیج پیدا شد و تشخیص داد که دیگر این راههای کهنه و فرسوده ما را به مقصد نمیرساند و در صدد برآمد که طرحی نو بیافریند تا تحرک و پویایی در کلام ایجاد کند، همه بر علیه او برخاستند و از وی فردی دیوانه، بیسواد، پرتگو، دهاتی و دارای عدمصلاحیت در نوآوری ساختند
در 21 آبان ماه امسال، نیما یوشیج شاعر بزرگ و روشنگر معاصر و بنیانگذار شعر نو، یکصد و بیست سالگی خود را پشت سر میگذارد. در این یکصد و بیست سال شعر فارسی دچار تغییر و تحولات آنچنانی شده است که قبلاً چنین وضعیتی برای اهل تحقیق و دانش غیرقابل پیشبینی و تصور بود، این دگرگونی بنیادی حاصل تفکر، اندیشه و مانیفست شعر نیمایی است.
بیش از هزار و دویست سال است که شعرا و نویسندگان ایرانی، آثار گوناگونی به جامعه ادبی و فرهنگی ما ارائه دادهاند. اگر با دید تحقیقی به این آثار توجه کنیم، در مییابیم که بسیاری از آنها تکراری و یکنواخت هستند. شعر و ادبیات موقعی ارزش دارد که بتواند در روی افراد و جامعه تاثیرگذار باشد. ما پس از حمله اعراب مدت دویست سال زبان مستقل نداشتیم تا اینکه بزرگ مردی به نام فردوسی به پاخاست و زبان پارسی در حال منسوخ شدن را زنده کرد. از آن پس سلسلههای حکمران با منقرض کردن یکدیگر مانع از رشد و شکوفایی فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی شدند. پس از مدتی که جامعه ما به تعادل نسبی رسید، مصیبت حمله مغول و تاتار گریبانگیرمان شد. ایرانیان نیز وقتی که نتوانستند در مقابل مهاجمان و دشمنان دفاع موثری کنند و به پیروزی برسند، به گوشه عزلت و تنهایی پناه بردند و با مطرح کردن درویشی و ریاضت، خانقاه و تصوف از جامعه، فعالیت، مبارزه و استراتژی تهاجمی در مقابل رویدادها دست کشیدند و به حالت تدافعی و خمود اجتماعی رو آوردند و روز به روز در عقبماندگی، افول، خرافات، تظاهر، ریا و زهدفروشی غوطهور گردیدند. حاصل تولید گروههای فرهنگی و ادبی بسیاری از اهل قلم و کتاب در این دوران، صدها دیوان اشعار و آثار منثور است که در آنها آرزوها، رویاها و خیالات دست نیافتنی به نظم و نثر بیان گردیده است.
کدام یک از شاعران و نویسندگان ما در طول این چندین سال به ما اندیشیدن، پرسیدن و بهتر زندگی کردن را بهطور اصولی و درست آموزش دادهاند؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ برای اینکه آثار اغلب این بزرگان از پشتوانه تفکر و اندیشه و بهطور کلی از مانیفست فکری پویا و تاثیرگذار برخوردار نبوده است. در این رهگذر تعداد انگشتشماری میتوانیم پیدا کنیم که راهی به جز این رفتهاند. از این افراد فردوسی حکمت و روش زندگی کردن، خیام اندیشیدن و پرسیدن، حافظ رندی و جرئت، مولوی عشق و محبت، بیهقی صداقت و امانت، نیما شعور اجتماعی، شاملو جسارت و رسالت، اخوان تعهد و زیبایی و هدایت مبارزه با جهل و خرافات را به ما نشان دادهاند.
در این مدت طولانی ما به چیزهایی دل خوش بودهایم که امروز در جهان به آنها توجهی نمیشود. امروز شعر و کلام ارزشی بسیار بالاتر از سراینده و نویسنده آن پیدا کرده است و شعر و کلامی مورد استقبال قرار میگیرد که در پشت آن تفکر واندیشهای نهفته باشد.
ما در طول تاریخ ادبی خود آنچنان به یک سری اصول و روشهای کهنه پایبند و دلبسته شده بودیم که وقتی شخصی به نام نیما یوشیج پیدا شد و تشخیص داد که دیگر این راههای کهنه و فرسوده ما را به مقصد نمیرساند و در صدد برآمد که طرحی نو بیافریند تا تحرک و پویایی در کلام ایجاد کند، همه بر علیه او برخاستند و از وی فردی دیوانه، بیسواد، پرتگو، دهاتی و دارای عدمصلاحیت در نوآوری ساختند. این انسان و شاعر متعهد و نوآور در تمام دوران عمر خود در نهایت تنگدستی و بیچارگی به سر برد ولی چون به کار خود اعتقاد داشت، هیچ از پای ننشست و فریادش این بود که:"من تنها طرز و سبک نو برای سرودن شعر پارسی ارائه نکردم. من به مانیفست فکری و ذهنی اعتقاد دارم که هر سرایندهای اگر به آن ایمان نداشته باشد شعرش به درد مردم و جامعه نمیخورد." او در یک مبارزه نابرابر در مقابل تفکرات اجتماعی حاکم بر جامعه رژیم پهلوی ایستاد و با وابستگان و دشمنانی که حامی و مروج این تفکرات رژیم بودند، درگیر شد.
نیما شاعری بود آرمانگرا و مردم دوست، سرودههای او از یک پشتوانه فکری و ذهنی برخوردار بود. در هر شعر یا سرودهای از وی نکتهای فلسفی، اجتماعی یا انتقادی بر علیه رژیم گذشته وجود داشت. نیما با شعر خود مردم و اجتماع را آموزش میداد، به هیجان در میآورد و در جهت شناخت محیط خود و احقاق حقوق از دست رفتهشان هدایت میکرد:
"چند باید نشست سست و خموش
بندگی چند با دل ناشاد؟
از زمین برکنید آبادی
تا به طرح نوی کنیم آباد
به زمین رنگ خون بباید زد
مرگ یا فتح، هر چه باداباد
یا بمیریم جمله، یا گردیم
صاحب زندگانی آزاد"
این فریاد متعهدانه نیما درست در زمانی است که دستگاه حکومت رژیم پهلوی دوست داشت همه جوانان در کاخ جوانان با موزیک خارجی به شادی و پایکوبی بپردازند و اگر روزی خواستند شعری بخوانند از نوع:"بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم" باشد نه از نوع:"آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید."
رژیم گذشته برای مبارزه با یک چنین مانیفست شعری-نه فقط برای خاموش کردن صدای نیما- با روشهای گوناگون به مقابله برخاست. اولین حرکت آن بود که در محیطهای اداری که نیما کار میکرد عرصه را بر او تنگ کردند. حقوق ناچیزی در حد یک کارمند پایین و بیسواد به او میدادند و چون نتوانستند صدایش را خفه کنند، آخر کار گفتند تو به اداره نیا، خودمان سر ماه حقوقت را میفرستیم در منزل، نیما تمام این حقکشیها و بیعدالتیها را تحمل کرد و به کار خود که همان سرودن و آموزش دادن مانیفست ذهنیاش بود ادامه داد.
رژیم پهلوی و سیستمهای اداری و سیاسی، وقتی که اینگونه مقاومت و ایستادگی را از یک فرد متعهد و معتقد به کار خود دیدند برای مقابله با او به راهها و روشهای دیگری اقدام کردند. تا مدتها چاپ شعر نیما و طرفداران او را جراید ممنوع نمودند. در رادیو و تلویزیون دولتی از خواندن شعر نو جلوگیری به عمل آوردند و یک روش دیگری نیز برای مبارزه با مانیفست فکری نیما بوجود آوردند و آن اینکه تعدادی افراد تحصیل کرده و روشنفکر را با امکانات و وسایل لازم برای مبارزه با تفکر شعر نیمایی و ایجاد یک روش دیگری در سرودن شعر بینابینی از روش قدیمی تا روش نیمایی، بسیج کردند. مطبوعات، رادیو و تلویزیون به تبلیغ آن پرداختند و باشگاههای فرهنگی، جلسات شعر خوانی و مجلات تخصصی برای این کار تاسیس نمودند و افراد خاص و برجستهای در رأس اینگونه امکانات گماردند. ولی جایی که میبایست در مقابل شعر نیما و طرفداران او حرکت مثبت یا منفی از خود نشان میداد، جامعه و مردم بودند. نیما چون از درد مردم میگفت و اعتقاد داشت شعرش باید طوری باشد که اگر برزگری یا کارگر و کارمندی آن را خواند، خودو زندگیش را در آن ببیند، سرانجام علیرغم همه مبارزات پنهان و آشکار بر علیه او، روش شعر نو ابداعی وی که داری پشتوانه فکری و فلسفی قوی بود، مورد استقبال جامعه قرار گرفت و شعرای فراوانی از قشرهای مختلف اجتماع به پیروی از نیما به سرودن شعر نو پرداختند و اینک که متجاوز از نیم قرن از آن زمان سپری شده است. قریب به اتفاق کل افرادی که به کار سرودن شعر رو آوردهاند، به پیروی از نیما و تغییراتی که توسط پیروان او مانند اخوان و شاملو به وقوع پیوسته است، به آفرینش آثار خود میپردازند.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که پیدایش شعر نو پارسی ضرورت و جبری بود که ریشه در تغییر و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جهان بویژه در اروپای قرن نوزدهم و بیستم داشت. این فرایند با توجه به ارتباطات و تماسهای بوجود آمده ما بین جامعه ایران و اروپا تاثیر خود را بر جامعه ایرانی بویژه در طبقه روشنگر و نواندیش گذاشته بود. بنابراین شرایط تاریخی و زمانی طوری بود که ضرورت ایجاد بسیاری از تغییرات و ساختارشکنیها را در زمینههای مختلف در ایران ایجاب میکرد، نیما و بسیاری از شاعران، نویسندگان و هنرمندان زمان او با توجه به این نیازها و ضرورتها توانستند ساختار شکنی اولیه را در ادبیات منظوم و منثور پارسی پایهگذاری کنند. وقتی که این راه که گشوده شد پیروان بعدی روشها و اسلوبهای سرودن شعر را تکمیلتر و پُربارتر کردند. بدیهی است سهم نیما یوشیج در ایجاد اسلوب جدید در شعر پارسی و سهم صادق هدایت در ساختارشکنی نثر پارسی از همه بیشتر و موثرتر بوده است.
اینک در زمانی قرار داریم که بیش از یکصد و بیست سال از تولد و متجاوز از شصت سال از وفات نیما میگذرد. در این مدت طولانی شعر نو پارسی که توسط نیما بنیانگذاری شد تغییر و تحولهای فراوانی یافته است و همواره با توجه به ضرورت زمان در آن نوآوریها و دگرگونیها بوجود آمده است. ولی همه این تغییرات مرهون کوششها، ممارستها، تحمل سختیها توسط معمار اولیه شعر نو پارسی است. پس پاس میداریم این بزرگ مرد را که او پاس داشت زبان پارسی را و راه گشود برای ما تا بتوانیم با تواناییهای ایجاد شده در قالب شعر پارسی رسالت و تعهد او را که روشنگری جامعه و نسلهای آتی زبان مادری ما بوده است، به انجام برسانیم.
بیش از هزار و دویست سال است که شعرا و نویسندگان ایرانی، آثار گوناگونی به جامعه ادبی و فرهنگی ما ارائه دادهاند. اگر با دید تحقیقی به این آثار توجه کنیم، در مییابیم که بسیاری از آنها تکراری و یکنواخت هستند. شعر و ادبیات موقعی ارزش دارد که بتواند در روی افراد و جامعه تاثیرگذار باشد. ما پس از حمله اعراب مدت دویست سال زبان مستقل نداشتیم تا اینکه بزرگ مردی به نام فردوسی به پاخاست و زبان پارسی در حال منسوخ شدن را زنده کرد. از آن پس سلسلههای حکمران با منقرض کردن یکدیگر مانع از رشد و شکوفایی فرهنگی و اجتماعی جامعه ایرانی شدند. پس از مدتی که جامعه ما به تعادل نسبی رسید، مصیبت حمله مغول و تاتار گریبانگیرمان شد. ایرانیان نیز وقتی که نتوانستند در مقابل مهاجمان و دشمنان دفاع موثری کنند و به پیروزی برسند، به گوشه عزلت و تنهایی پناه بردند و با مطرح کردن درویشی و ریاضت، خانقاه و تصوف از جامعه، فعالیت، مبارزه و استراتژی تهاجمی در مقابل رویدادها دست کشیدند و به حالت تدافعی و خمود اجتماعی رو آوردند و روز به روز در عقبماندگی، افول، خرافات، تظاهر، ریا و زهدفروشی غوطهور گردیدند. حاصل تولید گروههای فرهنگی و ادبی بسیاری از اهل قلم و کتاب در این دوران، صدها دیوان اشعار و آثار منثور است که در آنها آرزوها، رویاها و خیالات دست نیافتنی به نظم و نثر بیان گردیده است.
کدام یک از شاعران و نویسندگان ما در طول این چندین سال به ما اندیشیدن، پرسیدن و بهتر زندگی کردن را بهطور اصولی و درست آموزش دادهاند؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ برای اینکه آثار اغلب این بزرگان از پشتوانه تفکر و اندیشه و بهطور کلی از مانیفست فکری پویا و تاثیرگذار برخوردار نبوده است. در این رهگذر تعداد انگشتشماری میتوانیم پیدا کنیم که راهی به جز این رفتهاند. از این افراد فردوسی حکمت و روش زندگی کردن، خیام اندیشیدن و پرسیدن، حافظ رندی و جرئت، مولوی عشق و محبت، بیهقی صداقت و امانت، نیما شعور اجتماعی، شاملو جسارت و رسالت، اخوان تعهد و زیبایی و هدایت مبارزه با جهل و خرافات را به ما نشان دادهاند.
در این مدت طولانی ما به چیزهایی دل خوش بودهایم که امروز در جهان به آنها توجهی نمیشود. امروز شعر و کلام ارزشی بسیار بالاتر از سراینده و نویسنده آن پیدا کرده است و شعر و کلامی مورد استقبال قرار میگیرد که در پشت آن تفکر واندیشهای نهفته باشد.
ما در طول تاریخ ادبی خود آنچنان به یک سری اصول و روشهای کهنه پایبند و دلبسته شده بودیم که وقتی شخصی به نام نیما یوشیج پیدا شد و تشخیص داد که دیگر این راههای کهنه و فرسوده ما را به مقصد نمیرساند و در صدد برآمد که طرحی نو بیافریند تا تحرک و پویایی در کلام ایجاد کند، همه بر علیه او برخاستند و از وی فردی دیوانه، بیسواد، پرتگو، دهاتی و دارای عدمصلاحیت در نوآوری ساختند. این انسان و شاعر متعهد و نوآور در تمام دوران عمر خود در نهایت تنگدستی و بیچارگی به سر برد ولی چون به کار خود اعتقاد داشت، هیچ از پای ننشست و فریادش این بود که:"من تنها طرز و سبک نو برای سرودن شعر پارسی ارائه نکردم. من به مانیفست فکری و ذهنی اعتقاد دارم که هر سرایندهای اگر به آن ایمان نداشته باشد شعرش به درد مردم و جامعه نمیخورد." او در یک مبارزه نابرابر در مقابل تفکرات اجتماعی حاکم بر جامعه رژیم پهلوی ایستاد و با وابستگان و دشمنانی که حامی و مروج این تفکرات رژیم بودند، درگیر شد.
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
"چند باید نشست سست و خموش
بندگی چند با دل ناشاد؟
از زمین برکنید آبادی
تا به طرح نوی کنیم آباد
به زمین رنگ خون بباید زد
مرگ یا فتح، هر چه باداباد
یا بمیریم جمله، یا گردیم
صاحب زندگانی آزاد"
این فریاد متعهدانه نیما درست در زمانی است که دستگاه حکومت رژیم پهلوی دوست داشت همه جوانان در کاخ جوانان با موزیک خارجی به شادی و پایکوبی بپردازند و اگر روزی خواستند شعری بخوانند از نوع:"بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم" باشد نه از نوع:"آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید."
رژیم گذشته برای مبارزه با یک چنین مانیفست شعری-نه فقط برای خاموش کردن صدای نیما- با روشهای گوناگون به مقابله برخاست. اولین حرکت آن بود که در محیطهای اداری که نیما کار میکرد عرصه را بر او تنگ کردند. حقوق ناچیزی در حد یک کارمند پایین و بیسواد به او میدادند و چون نتوانستند صدایش را خفه کنند، آخر کار گفتند تو به اداره نیا، خودمان سر ماه حقوقت را میفرستیم در منزل، نیما تمام این حقکشیها و بیعدالتیها را تحمل کرد و به کار خود که همان سرودن و آموزش دادن مانیفست ذهنیاش بود ادامه داد.
رژیم پهلوی و سیستمهای اداری و سیاسی، وقتی که اینگونه مقاومت و ایستادگی را از یک فرد متعهد و معتقد به کار خود دیدند برای مقابله با او به راهها و روشهای دیگری اقدام کردند. تا مدتها چاپ شعر نیما و طرفداران او را جراید ممنوع نمودند. در رادیو و تلویزیون دولتی از خواندن شعر نو جلوگیری به عمل آوردند و یک روش دیگری نیز برای مبارزه با مانیفست فکری نیما بوجود آوردند و آن اینکه تعدادی افراد تحصیل کرده و روشنفکر را با امکانات و وسایل لازم برای مبارزه با تفکر شعر نیمایی و ایجاد یک روش دیگری در سرودن شعر بینابینی از روش قدیمی تا روش نیمایی، بسیج کردند. مطبوعات، رادیو و تلویزیون به تبلیغ آن پرداختند و باشگاههای فرهنگی، جلسات شعر خوانی و مجلات تخصصی برای این کار تاسیس نمودند و افراد خاص و برجستهای در رأس اینگونه امکانات گماردند. ولی جایی که میبایست در مقابل شعر نیما و طرفداران او حرکت مثبت یا منفی از خود نشان میداد، جامعه و مردم بودند. نیما چون از درد مردم میگفت و اعتقاد داشت شعرش باید طوری باشد که اگر برزگری یا کارگر و کارمندی آن را خواند، خودو زندگیش را در آن ببیند، سرانجام علیرغم همه مبارزات پنهان و آشکار بر علیه او، روش شعر نو ابداعی وی که داری پشتوانه فکری و فلسفی قوی بود، مورد استقبال جامعه قرار گرفت و شعرای فراوانی از قشرهای مختلف اجتماع به پیروی از نیما به سرودن شعر نو پرداختند و اینک که متجاوز از نیم قرن از آن زمان سپری شده است. قریب به اتفاق کل افرادی که به کار سرودن شعر رو آوردهاند، به پیروی از نیما و تغییراتی که توسط پیروان او مانند اخوان و شاملو به وقوع پیوسته است، به آفرینش آثار خود میپردازند.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که پیدایش شعر نو پارسی ضرورت و جبری بود که ریشه در تغییر و تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جهان بویژه در اروپای قرن نوزدهم و بیستم داشت. این فرایند با توجه به ارتباطات و تماسهای بوجود آمده ما بین جامعه ایران و اروپا تاثیر خود را بر جامعه ایرانی بویژه در طبقه روشنگر و نواندیش گذاشته بود. بنابراین شرایط تاریخی و زمانی طوری بود که ضرورت ایجاد بسیاری از تغییرات و ساختارشکنیها را در زمینههای مختلف در ایران ایجاب میکرد، نیما و بسیاری از شاعران، نویسندگان و هنرمندان زمان او با توجه به این نیازها و ضرورتها توانستند ساختار شکنی اولیه را در ادبیات منظوم و منثور پارسی پایهگذاری کنند. وقتی که این راه که گشوده شد پیروان بعدی روشها و اسلوبهای سرودن شعر را تکمیلتر و پُربارتر کردند. بدیهی است سهم نیما یوشیج در ایجاد اسلوب جدید در شعر پارسی و سهم صادق هدایت در ساختارشکنی نثر پارسی از همه بیشتر و موثرتر بوده است.
اینک در زمانی قرار داریم که بیش از یکصد و بیست سال از تولد و متجاوز از شصت سال از وفات نیما میگذرد. در این مدت طولانی شعر نو پارسی که توسط نیما بنیانگذاری شد تغییر و تحولهای فراوانی یافته است و همواره با توجه به ضرورت زمان در آن نوآوریها و دگرگونیها بوجود آمده است. ولی همه این تغییرات مرهون کوششها، ممارستها، تحمل سختیها توسط معمار اولیه شعر نو پارسی است. پس پاس میداریم این بزرگ مرد را که او پاس داشت زبان پارسی را و راه گشود برای ما تا بتوانیم با تواناییهای ایجاد شده در قالب شعر پارسی رسالت و تعهد او را که روشنگری جامعه و نسلهای آتی زبان مادری ما بوده است، به انجام برسانیم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, November 14, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو