در همهی دنیا تئاتر یا به پشتوانهی دولتی زنده است و یا حمایتهای صاحبان صنعت و سرمایه
نمایش "پرسش اول"و "پرسش دوم" در روزهای 18تا 23 ژوئن درGlendon Theatre تورنتو به اجرا در آمد. نمایشی که با استفاده از نوشتههای نویسندگان برجستهای همچون وودیآلن، دیوید آیوِز، شل سیلور استاین، دیویدمَمِت، ژان-میشل ریب، فلیکس لوکلرک، نیل سایمون، ریچارد پارسونز، دانکن مکلین، به کارگردانی سیاوش شعبانپور و به مدیریت نوشین ملکزاده به اجرا درآمد.
سیاوش شعبانپور، شاعر، کارگردان، بازیگر تئاتر و سینما، دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و فارغالتحصیل رشته مطالعات تئاتر از دانشگاه یورک کانادا است. او در سال 1381 در جشنواره شعر فروغ فرخزاد شاعر برگزیده دانشگاه تهران شد. در سال 2008 اولین کار تئاترش به اسم آپارتمان 812 را به روی صحنه برد. بعد از آن چند کار به زبان انگلیسی به نامهای "داستانِ خرسهای پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد"، "آنگاه که همه چیز فرو میریزد" ، "اسبهای پشت پنجره"، "پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی" را کارگردانی کرد و به روی صحنه برد. بعد از آن نوبت کارگردانی روایت اپراتیک آرش کمانگیر در افتتاحیه جشنوارهی تیرگان 2013 و پس از آن "دومرغابی درمه"، "پزشک نازنین"، "سی روبل برای ظرافت"، "چلاق آینیشمان"، "چخوفنامه"، "قضیهی مترانپاژ"، "اسم" به زبان فارسی بود. او در اجرای کارگاهی "هنگامی که حادثه اخطار میشود"، "مجلس مرغان"، " تنها صداست که میماند"، "خانه" و "آرش" به کارگردانی سهیل پارسا، "مردبالشی" به کارگردانی محمد یعقوبی و آیدا کیخایی، "هیولا خوانی" به کارگردانی محمد یعقوبی، "خواب در فنجان خالی" به کارگردانی آیدا کیخایی و"دکتر فاستوس" به کارگردانی الکساندر لوکاچ نیز بازی کرد. همچنین در دو فیلمِ بلند سینمایی:نیمه روشن ماهThe bright side of the moon به کارگردانیِ فرهاد آهی مشاور انتخاب بازیگر و بازیگر نقش مکمل مرد بود و در languges نیز بازی کرد.
برگزاری ۶ دوره کارگاههای تئاتر در کانادا و یک دوره در ایران و همچنین برگزاری بیش از ۲۰ دورهی کارگاههای نویسندگی خلاق در کانادا، ایران و آمریکا از دیگرکارهای اوست. حاصل کارگاههای تئاتر سیاوش شعبانپور اجراهای موفق کارگاهی چون "پزشک نازنین"، "سی روبل برای ظرافت" ، "چخوفنامه"، و "پرسش اول" و "پرسش دوم" است.
درنمایشنامههای "پرسش اول" و "پرسش دوم" بازیگران اجراهای زیبایی داشتند که از بهترین آنها میشود به بازی زیبای "علی قربانیان" درنقش دراکولا در اپیزود "کنت دراکولا" و تروتسکی در اپیزود روایتهایی از مرگ تروتسکی، ملودی یوسفیان دراپیزود "بن بست"، پرستو امنزاده در اپیزود "بندر" در "پرسش اول" و محسن ناظری و پرستو امنزاده در اپیزود" مهم نیست" و علی قربانیان در اپیزود"مرگ در میزند"در اجراهای "پرسش دوم" اشاره کرد.
آخرین کار هنری زیبای او بهانهای شد که با او به گفتگو بنشینیم، که در ابتدا از ایشان برای فرصتی که در اختیارمان گذاشتند متشکریم.
چرا خیلی از نقشهای آقایان رابه خانمها دادید؟
لازم است این مطلب را توضیح دهم که این کار که شما دیدید، یعنی "پرسش اول" و "پرسش دوم"، یک کار کارگاهی و حاصل یک دورهی کارگاه بازیگری من است. وقتی من اجرایی کارگاهی را کارگردانی میکنم هدف و رویهام از اول تا آخر کاملا با زمانی که کاری حرفهای را آمادهی اجرا میکنم فرق دارد. در کار کارگاهی هدف اول و آخر من ایجاد فضای برابر، برای تجربه کردن همه هنرجویان و نشان دادن میزان پیشرفت آنها پس از این دوره است. بنابراین من نقشها و متنها را بر این اساس که کدامشان امکان چالش و تجربهی بیشتر را برای هنرجوها فراهم میكند انتخاب میکنم. بیشتر هنرجویان کارگاههای بازیگری و کلا کارگاههای هنری خانمها هستند شاید به این دلیل که خانمها بیشتر تجربهگرند و ما مردها گاهی غرورمان مانع تجربهگریمان میشود و به اصطلاح، زود استاد میشویم. کارگاه من هم از این رویه مستثنا نبود و تعداد بازیگران خانم بیشتر از مردها هستند و از سوی دیگر متاسفانه نمایشنامههای زیادی پیدا نمیکنید که کاراکترهایشان مثلا دو یا چند زن باشند در صورتی که نمایش نامههایی که اکثر شخصیت هایش مرد باشند زیاد است، این خود جای تامل دارد. جدا از اینها تماشاگر تئاتر تماشاگر مهربانیست و کافیست شما پسر جوانی را چند بار پدرجان خطاب کنید یا خانمی را آقای فلانی، تماشاگر تئاتر خیلی زود آن پسر را پیرمردی می بیند و میپذیرد و آن دختر جوان را آقایی؛ در صورتی که در سینما این طور نیست. از این که بگذریم کلا این اتفاق که مرز جنسیتی را در تئاتر بشکنند، مدتیست که یکی از تجربههای جذاب و معمول در تئاتر کانادا شده است؛ همان طور شکستن مرزهای نژادی و من از این موضوع بسیار استقبال میکنم.
چرا اول کار اعلام کردید که بازیگرهای تئاتر هنرجوهای شما هستند نه بازیگرحرفهای تئاتر؟
من معمولا موافق سخنرانی طولانی در آخر نمایش نیستم و دوست دارم مخاطبم از حال و هوای اجرا جدا نشود. و اینکه چرا این توضیح را دادم، همان طور که در ابتدا گفتم این توضیح کمک میکند که مخاطب بداند با چه محصولی روبروست و آنگاه عینک مطابق با آن را به چشم بزند و ببیند. وقتی قرار است یک نقاشی آبستره را ببینیم اگر با عینک تماشای یک اثر رئالیسم به سراغش برویم حتمن دروازهی ورود به آن اثر را پیدا نمیکنیم. من میخواستم در ورود به جهان اثر به تماشاگران کمکی کرده باشم تا با انتظار اشتباه فرصت لذت بردن را از دست ندهند. از طرفی میخواستم به هنرجوها گوشزد کنم که هر چهقدر که خوبید و پیشرفت کردید تا بازیگر حرفهای شدن و در اجرایی حرفهای بازی کردن راه درازی دارید. دادن تصویر غلط به هنرجویان بزرگترین خیانت به آنهاست. من استعدادهای زیادی را در اینجا دیدم که قربانی به به و چه چههای بی اساس شدند. همانطور که انتقاد بیرحمانه میتواند اعتماد به نفس هنرجو را نشانه برود، سهل گرفتن و تشویق بیاساس هم میتواند استعدادش را نشانه رود. من در آغاز نمایش هم گفتم این اعلام همچنان ادای احترامیست به آنها که به خون جگر لقب بازیگر را به دست آوردند و به هزار سختی جایگاه یک هنرمد تئاتر را پیدا کردند اگر من بعد از یک دورهی ۱۲ جلسهای این جایگاه را به سادگی به هنرجویانم تقدیم کنم نه تنها به آنها و استعدادشان خیانت کردم بلکه خودم، رشتهای که برای زندگی انتخاب کردم و تمام هنرمندان فعال در آن را بی اعتبار کردم.
درمصاحبهای قبلا ازدغدغههایتان نسبت به زبان مادری گفته بودید، چرا الان در اجراهایتان ازنویسندههای ایرانی استفاده نمیکنید؟
من برای اجراهای کارگاهی معمولا سراغ کارهای اپیزودیک میروم که امکان تجربهی برابر را به همهی هنرجوها میدهد؛ اما متاسفانه ما زیاد نویسندهی اپیزودیک در ایران نداریم. جناب محمد یعقوبی چند نمایشنامهی اپیزودیک دارند که خودشان آنها را با هنرجوهاشان اجرا میکنند. من در کارهای حرفهایم چند بار متون فارسی اجرا کردم چون آرش و دو مرغابی در مه و بسیار هم دنبال متنهای فارسی هستم برای اجرا هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی.
رضایتتان ازاجرای پرسش اول و دوم جلب شده یا نه؟
به عنوان یک کار کارگاهی بعله، بسیار. چون همانطور که گفتم وقتی کار کارگاهی میکنم هدفم پیشرفت هنرجوهاست و در این کار تمام بچهها نشان دادند که چهقدر پیشرفت کردهاند. من در سالهای گذشته نمایشهای حرفهای زیادی اجرا کردم که بیشتر آنها با استقبال تماشاگران و لطف صاحب نظران تئاتر همراه شد و اگر بخواهیم اصولی نگاه کنیم به دلیل حضور بازیگران حرفهای و حساسیتهایی که برای یک کار حرفهای لازم است و انتخاب متنهایی که دیگر به خاطر هنرجوها و تجربه آنها نبود بلکه انتخاب مستقیم و سلیقهی هنری خودم بود، بسیار کارهای درستتر و کم غلطتری بودند و همان طور که گفتم بسیار مورد استقبال قرار گرفتند و خودم هم اگر از لحاظ اصولی و حرفهای بخواهم مقایسه کنم از آن اجراها راضیتر بودم ولی جالب است که بگویم حالم بعد از "پرسش اول" و "پرسش دوم" بهتر بود و احساس تاثیرگذاری بیشتری داشتم که برایم بسیار خوشآیند است.
آیا در تئاتر ایران از کسی تاثیرگرفتید؟
همانطور که در بیوگرافی من هست من در ایران دانشجوی حقوق بودم و زیاد با جهان تئاتر ارتباط نداشتم. کمی هم لجبازانه خودم را از تئاتر و فضای تئاتر جدا میکردم چون رسیدن به این رویای کودکی را غیر ممکن میدیدم، تا زمانی که تصمیم به مهاجرت گرفتیم. برای همین بیشتر زندگی تئاتری من در اینجا شکل گرفت. از سهیل پارسا بسیار آموختم و تاثیر گرفتم و همین طور از برخی استادهایم در دانشگاه یورک، اما در ایران حتی شانس زنده دیدن بسیاری از نمایشها را نداشتم و بیشتر، فیلم اجراها را دیدم که هیچ وقت آن تجربهی تماشاگر اجرای زنده بودن را با خود ندارد. اما در چند سفری که به ایران داشتم توانستم چندین تئاتر ببینم و همین طور فیلم- تئاترهایی که دیدم، سلیقهام را به حسن معجونی نزدیکتر میبینم، البته تا امروز. من همچنان در حال یادگیری و تاثیرپذیریم و نمیدانم چند سال دیگر چه میشود.
برای علاقهمندان تئاتر چه توصیهای دارید؟
من برای علاقهمندان تئاتر و مخصوصن بازیگری فقط یک پیشنهاد دارم و آن چیزی نیست جز آموختن، آموختن و آموختن. من زیاد به استعداد اعتقاد ندارم و تجربهی این سالهایم به من گفته که با آموختن فنون و اصول بازیگری، حتی با استعداد کم میتوان بازیگر توانایی شد ولی با استعداد صرف بدون تمرین و تحصیل و آموختن فنون بازیگری نمیتوان بازیگر بزرگی شد. این آموختن فقط محدود به تکنیکهای بازیگری نیست بلکه باید منش و اصول درست را آموخت و علاوه بر آن بسیار خواند؛ نه تنها در زمینهی بازیگری وتئاتر بلکه در همهی زمینهها، از شعر و رمان گرفته تا تماشای فیلمهای خوب، هنرهای تجسمی، موسیقی و غیره… من زیاد به افسانههای مرسوم کشف فلان استعداد توسط فلان کارگردان در خیابان و مغازه و چهارراه اعتقاد ندارم. به نظر من بازیگری بیشتر از کارگردانی که خودم به آن مشغولم هنری اکتسابیست که باید آموخته شود. بازیگر باید روی بدن، صدا، نگاه، معلومات، روح و روانش کار کند. به روی صحنه رفتن و یک متن را منتقل کردن کف بازیگریست. برای رسیدن به لایههای زیرین باید یا به دانشگاه رفت یا دست کم کارگاههای مختلف و متنوعی را تجربه کرد و به طور منظم روی خود کار کرد. باید هر روز به جای اضافه کردن به رزومهی بازیگری به رزومهی آموزشیتان اضافه کنید تا بازیگری شوید که باید بشوید.
چه توقعی ازسرمایهدارها و صاحبان کسب و کار تورنتو دارید؟
در همهی دنیا تئاتر یا به پشتوانهی دولتی زنده است و یا حمایتهای صاحبان صنعت و سرمایه. بیشک کمک دوستان سرمایهدار ایرانی ساکن تورنتو، که کم هم نیستند، میتواند به بقا و کمال هنر و مخصوصا تئاتر، که امروز در تورنتو بسیار رونق گرفته و در حال پیشرفت است، کمک کند. امروز تورنتو بیشک اولین شهر تئاتر فارسیزبان خارج از کشور است. کمک صاحبان سرمایه در حفظ این سرمایه حتما موثر است اما بیشتر از آنها من چشم به تماشاگرانی دارم که بیش از آن دوست سرمایهدار، خود را مشتاق فرهنگ و هنر میدانند و تعدادشان هم کم نیست. اکثر مهمانیهایی که من میروم به بحثهای هنری و فرهنگی میگذرد اما من بیشتر همین دوستان مشتاق را در اجراهای خود و دیگر دوستان و حتی دیگر فعالیتهای فرهنگی نمیبینم. تورنتوی بزرگ بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی دارد و اگر به راستی بیشترین مخاطب تئاتر و هنر یک جامعهی ۱۲۰ هزار نفری ۶۰۰ نفر باشد فاجعه است. من بیش از سرمایهداران، از این دوستان هنر دوست انتظار دارم که با حضورشان در سالنهای کنسرت و نمایش و نمایشگاههای هنری علاوه بر حمایت مادی حمایت معنوی کنند که اجرا کردن برای جمعیت بیشتر چنان انرژی مضاعفی به گروه میدهد که از حمایتهای مادی، کمتر بر میآید. اگر دوستان این وظیفه را احساس کنند که برای سرپا نگهداشتن هنر مهاجر در سرزمین غریب، باید بیشتر تلاش کنند و از برخی کارها و برنامههاشان بزنند و هنرمندی را که مستحق حمایت میدانند با حضورشان در سالنهای اجرا حمایت کنند، آن وقت هم درآمد بیشتری نصیب هنرمند میشود و هم میتواند اجراهای بیشتر داشته باشد و با مخاطبان بیشتری گفتگو کند که این خود بهترین حمایت است.
من هم متقابلا متشکرم.
سیاوش شعبانپور، شاعر، کارگردان، بازیگر تئاتر و سینما، دانشجوی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و فارغالتحصیل رشته مطالعات تئاتر از دانشگاه یورک کانادا است. او در سال 1381 در جشنواره شعر فروغ فرخزاد شاعر برگزیده دانشگاه تهران شد. در سال 2008 اولین کار تئاترش به اسم آپارتمان 812 را به روی صحنه برد. بعد از آن چند کار به زبان انگلیسی به نامهای "داستانِ خرسهای پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد"، "آنگاه که همه چیز فرو میریزد" ، "اسبهای پشت پنجره"، "پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی" را کارگردانی کرد و به روی صحنه برد. بعد از آن نوبت کارگردانی روایت اپراتیک آرش کمانگیر در افتتاحیه جشنوارهی تیرگان 2013 و پس از آن "دومرغابی درمه"، "پزشک نازنین"، "سی روبل برای ظرافت"، "چلاق آینیشمان"، "چخوفنامه"، "قضیهی مترانپاژ"، "اسم" به زبان فارسی بود. او در اجرای کارگاهی "هنگامی که حادثه اخطار میشود"، "مجلس مرغان"، " تنها صداست که میماند"، "خانه" و "آرش" به کارگردانی سهیل پارسا، "مردبالشی" به کارگردانی محمد یعقوبی و آیدا کیخایی، "هیولا خوانی" به کارگردانی محمد یعقوبی، "خواب در فنجان خالی" به کارگردانی آیدا کیخایی و"دکتر فاستوس" به کارگردانی الکساندر لوکاچ نیز بازی کرد. همچنین در دو فیلمِ بلند سینمایی:نیمه روشن ماهThe bright side of the moon به کارگردانیِ فرهاد آهی مشاور انتخاب بازیگر و بازیگر نقش مکمل مرد بود و در languges نیز بازی کرد.
برگزاری ۶ دوره کارگاههای تئاتر در کانادا و یک دوره در ایران و همچنین برگزاری بیش از ۲۰ دورهی کارگاههای نویسندگی خلاق در کانادا، ایران و آمریکا از دیگرکارهای اوست. حاصل کارگاههای تئاتر سیاوش شعبانپور اجراهای موفق کارگاهی چون "پزشک نازنین"، "سی روبل برای ظرافت" ، "چخوفنامه"، و "پرسش اول" و "پرسش دوم" است.
درنمایشنامههای "پرسش اول" و "پرسش دوم" بازیگران اجراهای زیبایی داشتند که از بهترین آنها میشود به بازی زیبای "علی قربانیان" درنقش دراکولا در اپیزود "کنت دراکولا" و تروتسکی در اپیزود روایتهایی از مرگ تروتسکی، ملودی یوسفیان دراپیزود "بن بست"، پرستو امنزاده در اپیزود "بندر" در "پرسش اول" و محسن ناظری و پرستو امنزاده در اپیزود" مهم نیست" و علی قربانیان در اپیزود"مرگ در میزند"در اجراهای "پرسش دوم" اشاره کرد.
آخرین کار هنری زیبای او بهانهای شد که با او به گفتگو بنشینیم، که در ابتدا از ایشان برای فرصتی که در اختیارمان گذاشتند متشکریم.
آقای شعبانپور ضمن تشکر از شما برای این گفتگو بفرمایید که به نظر شما کار تئاتر در ایران بهتر است یا اینجا وخودتان کدام راترجیح میدهید؟
چرا خیلی از نقشهای آقایان رابه خانمها دادید؟
لازم است این مطلب را توضیح دهم که این کار که شما دیدید، یعنی "پرسش اول" و "پرسش دوم"، یک کار کارگاهی و حاصل یک دورهی کارگاه بازیگری من است. وقتی من اجرایی کارگاهی را کارگردانی میکنم هدف و رویهام از اول تا آخر کاملا با زمانی که کاری حرفهای را آمادهی اجرا میکنم فرق دارد. در کار کارگاهی هدف اول و آخر من ایجاد فضای برابر، برای تجربه کردن همه هنرجویان و نشان دادن میزان پیشرفت آنها پس از این دوره است. بنابراین من نقشها و متنها را بر این اساس که کدامشان امکان چالش و تجربهی بیشتر را برای هنرجوها فراهم میكند انتخاب میکنم. بیشتر هنرجویان کارگاههای بازیگری و کلا کارگاههای هنری خانمها هستند شاید به این دلیل که خانمها بیشتر تجربهگرند و ما مردها گاهی غرورمان مانع تجربهگریمان میشود و به اصطلاح، زود استاد میشویم. کارگاه من هم از این رویه مستثنا نبود و تعداد بازیگران خانم بیشتر از مردها هستند و از سوی دیگر متاسفانه نمایشنامههای زیادی پیدا نمیکنید که کاراکترهایشان مثلا دو یا چند زن باشند در صورتی که نمایش نامههایی که اکثر شخصیت هایش مرد باشند زیاد است، این خود جای تامل دارد. جدا از اینها تماشاگر تئاتر تماشاگر مهربانیست و کافیست شما پسر جوانی را چند بار پدرجان خطاب کنید یا خانمی را آقای فلانی، تماشاگر تئاتر خیلی زود آن پسر را پیرمردی می بیند و میپذیرد و آن دختر جوان را آقایی؛ در صورتی که در سینما این طور نیست. از این که بگذریم کلا این اتفاق که مرز جنسیتی را در تئاتر بشکنند، مدتیست که یکی از تجربههای جذاب و معمول در تئاتر کانادا شده است؛ همان طور شکستن مرزهای نژادی و من از این موضوع بسیار استقبال میکنم.
چرا اول کار اعلام کردید که بازیگرهای تئاتر هنرجوهای شما هستند نه بازیگرحرفهای تئاتر؟
من معمولا موافق سخنرانی طولانی در آخر نمایش نیستم و دوست دارم مخاطبم از حال و هوای اجرا جدا نشود. و اینکه چرا این توضیح را دادم، همان طور که در ابتدا گفتم این توضیح کمک میکند که مخاطب بداند با چه محصولی روبروست و آنگاه عینک مطابق با آن را به چشم بزند و ببیند. وقتی قرار است یک نقاشی آبستره را ببینیم اگر با عینک تماشای یک اثر رئالیسم به سراغش برویم حتمن دروازهی ورود به آن اثر را پیدا نمیکنیم. من میخواستم در ورود به جهان اثر به تماشاگران کمکی کرده باشم تا با انتظار اشتباه فرصت لذت بردن را از دست ندهند. از طرفی میخواستم به هنرجوها گوشزد کنم که هر چهقدر که خوبید و پیشرفت کردید تا بازیگر حرفهای شدن و در اجرایی حرفهای بازی کردن راه درازی دارید. دادن تصویر غلط به هنرجویان بزرگترین خیانت به آنهاست. من استعدادهای زیادی را در اینجا دیدم که قربانی به به و چه چههای بی اساس شدند. همانطور که انتقاد بیرحمانه میتواند اعتماد به نفس هنرجو را نشانه برود، سهل گرفتن و تشویق بیاساس هم میتواند استعدادش را نشانه رود. من در آغاز نمایش هم گفتم این اعلام همچنان ادای احترامیست به آنها که به خون جگر لقب بازیگر را به دست آوردند و به هزار سختی جایگاه یک هنرمد تئاتر را پیدا کردند اگر من بعد از یک دورهی ۱۲ جلسهای این جایگاه را به سادگی به هنرجویانم تقدیم کنم نه تنها به آنها و استعدادشان خیانت کردم بلکه خودم، رشتهای که برای زندگی انتخاب کردم و تمام هنرمندان فعال در آن را بی اعتبار کردم.
درمصاحبهای قبلا ازدغدغههایتان نسبت به زبان مادری گفته بودید، چرا الان در اجراهایتان ازنویسندههای ایرانی استفاده نمیکنید؟
من برای اجراهای کارگاهی معمولا سراغ کارهای اپیزودیک میروم که امکان تجربهی برابر را به همهی هنرجوها میدهد؛ اما متاسفانه ما زیاد نویسندهی اپیزودیک در ایران نداریم. جناب محمد یعقوبی چند نمایشنامهی اپیزودیک دارند که خودشان آنها را با هنرجوهاشان اجرا میکنند. من در کارهای حرفهایم چند بار متون فارسی اجرا کردم چون آرش و دو مرغابی در مه و بسیار هم دنبال متنهای فارسی هستم برای اجرا هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی.
رضایتتان ازاجرای پرسش اول و دوم جلب شده یا نه؟
به عنوان یک کار کارگاهی بعله، بسیار. چون همانطور که گفتم وقتی کار کارگاهی میکنم هدفم پیشرفت هنرجوهاست و در این کار تمام بچهها نشان دادند که چهقدر پیشرفت کردهاند. من در سالهای گذشته نمایشهای حرفهای زیادی اجرا کردم که بیشتر آنها با استقبال تماشاگران و لطف صاحب نظران تئاتر همراه شد و اگر بخواهیم اصولی نگاه کنیم به دلیل حضور بازیگران حرفهای و حساسیتهایی که برای یک کار حرفهای لازم است و انتخاب متنهایی که دیگر به خاطر هنرجوها و تجربه آنها نبود بلکه انتخاب مستقیم و سلیقهی هنری خودم بود، بسیار کارهای درستتر و کم غلطتری بودند و همان طور که گفتم بسیار مورد استقبال قرار گرفتند و خودم هم اگر از لحاظ اصولی و حرفهای بخواهم مقایسه کنم از آن اجراها راضیتر بودم ولی جالب است که بگویم حالم بعد از "پرسش اول" و "پرسش دوم" بهتر بود و احساس تاثیرگذاری بیشتری داشتم که برایم بسیار خوشآیند است.
آیا در تئاتر ایران از کسی تاثیرگرفتید؟
همانطور که در بیوگرافی من هست من در ایران دانشجوی حقوق بودم و زیاد با جهان تئاتر ارتباط نداشتم. کمی هم لجبازانه خودم را از تئاتر و فضای تئاتر جدا میکردم چون رسیدن به این رویای کودکی را غیر ممکن میدیدم، تا زمانی که تصمیم به مهاجرت گرفتیم. برای همین بیشتر زندگی تئاتری من در اینجا شکل گرفت. از سهیل پارسا بسیار آموختم و تاثیر گرفتم و همین طور از برخی استادهایم در دانشگاه یورک، اما در ایران حتی شانس زنده دیدن بسیاری از نمایشها را نداشتم و بیشتر، فیلم اجراها را دیدم که هیچ وقت آن تجربهی تماشاگر اجرای زنده بودن را با خود ندارد. اما در چند سفری که به ایران داشتم توانستم چندین تئاتر ببینم و همین طور فیلم- تئاترهایی که دیدم، سلیقهام را به حسن معجونی نزدیکتر میبینم، البته تا امروز. من همچنان در حال یادگیری و تاثیرپذیریم و نمیدانم چند سال دیگر چه میشود.
برای علاقهمندان تئاتر چه توصیهای دارید؟
من برای علاقهمندان تئاتر و مخصوصن بازیگری فقط یک پیشنهاد دارم و آن چیزی نیست جز آموختن، آموختن و آموختن. من زیاد به استعداد اعتقاد ندارم و تجربهی این سالهایم به من گفته که با آموختن فنون و اصول بازیگری، حتی با استعداد کم میتوان بازیگر توانایی شد ولی با استعداد صرف بدون تمرین و تحصیل و آموختن فنون بازیگری نمیتوان بازیگر بزرگی شد. این آموختن فقط محدود به تکنیکهای بازیگری نیست بلکه باید منش و اصول درست را آموخت و علاوه بر آن بسیار خواند؛ نه تنها در زمینهی بازیگری وتئاتر بلکه در همهی زمینهها، از شعر و رمان گرفته تا تماشای فیلمهای خوب، هنرهای تجسمی، موسیقی و غیره… من زیاد به افسانههای مرسوم کشف فلان استعداد توسط فلان کارگردان در خیابان و مغازه و چهارراه اعتقاد ندارم. به نظر من بازیگری بیشتر از کارگردانی که خودم به آن مشغولم هنری اکتسابیست که باید آموخته شود. بازیگر باید روی بدن، صدا، نگاه، معلومات، روح و روانش کار کند. به روی صحنه رفتن و یک متن را منتقل کردن کف بازیگریست. برای رسیدن به لایههای زیرین باید یا به دانشگاه رفت یا دست کم کارگاههای مختلف و متنوعی را تجربه کرد و به طور منظم روی خود کار کرد. باید هر روز به جای اضافه کردن به رزومهی بازیگری به رزومهی آموزشیتان اضافه کنید تا بازیگری شوید که باید بشوید.
چه توقعی ازسرمایهدارها و صاحبان کسب و کار تورنتو دارید؟
در همهی دنیا تئاتر یا به پشتوانهی دولتی زنده است و یا حمایتهای صاحبان صنعت و سرمایه. بیشک کمک دوستان سرمایهدار ایرانی ساکن تورنتو، که کم هم نیستند، میتواند به بقا و کمال هنر و مخصوصا تئاتر، که امروز در تورنتو بسیار رونق گرفته و در حال پیشرفت است، کمک کند. امروز تورنتو بیشک اولین شهر تئاتر فارسیزبان خارج از کشور است. کمک صاحبان سرمایه در حفظ این سرمایه حتما موثر است اما بیشتر از آنها من چشم به تماشاگرانی دارم که بیش از آن دوست سرمایهدار، خود را مشتاق فرهنگ و هنر میدانند و تعدادشان هم کم نیست. اکثر مهمانیهایی که من میروم به بحثهای هنری و فرهنگی میگذرد اما من بیشتر همین دوستان مشتاق را در اجراهای خود و دیگر دوستان و حتی دیگر فعالیتهای فرهنگی نمیبینم. تورنتوی بزرگ بیش از ۱۲۰ هزار ایرانی دارد و اگر به راستی بیشترین مخاطب تئاتر و هنر یک جامعهی ۱۲۰ هزار نفری ۶۰۰ نفر باشد فاجعه است. من بیش از سرمایهداران، از این دوستان هنر دوست انتظار دارم که با حضورشان در سالنهای کنسرت و نمایش و نمایشگاههای هنری علاوه بر حمایت مادی حمایت معنوی کنند که اجرا کردن برای جمعیت بیشتر چنان انرژی مضاعفی به گروه میدهد که از حمایتهای مادی، کمتر بر میآید. اگر دوستان این وظیفه را احساس کنند که برای سرپا نگهداشتن هنر مهاجر در سرزمین غریب، باید بیشتر تلاش کنند و از برخی کارها و برنامههاشان بزنند و هنرمندی را که مستحق حمایت میدانند با حضورشان در سالنهای اجرا حمایت کنند، آن وقت هم درآمد بیشتری نصیب هنرمند میشود و هم میتواند اجراهای بیشتر داشته باشد و با مخاطبان بیشتری گفتگو کند که این خود بهترین حمایت است.
خیلی متشکرم از وقتتان.
من هم متقابلا متشکرم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, July 10, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Pedram Nazemzadeh پدرام ناظمزاده فارغالتحصیل رشته عمران و مدیریت است؛ وی در حال حاضر در تورنتو در زمینه ساختمان و کنترل پروژه فعالیت میکند. Pedram_nazemzadeh@yahoo.com |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو