علاوه بر وزیر امور خارجه خانم آلبرایت، آقای اوباما رئیس جمهور و سازمان سیای آمریکا که صراحتاً کودتای 28 مرداد 32 به وسیله آمریکا را تایید و محکوم و از ملت ایران عذرخواهی کردند
انسان همانند هر موجود زنده، روزی پا به عرصه وجود می‌گذارد و روزی هم از عالم هستی ناپایدار قدم به عرصه زندگانی پایدار می‌گذارد و تنها چیزی که از او باقی می‌ماند، عمل کردهای او در دوران زندگی در این سرای ناپایدار است. خوشا به حال آنانی که بپا‌خاستند و دست از جان شستند و به‌خدمت صادقانه به‌مردمان برخاستند و با بذل جان و مال خود، زندگی عملاً شبه‌بردگی را دگرگون و خوشوقتی و آزادی و بالندگی را برای جامعه به ارمغان آوردند که حرمت و ارج نهادن و حفاظت از آن وظیفه تک‌تک افراد همان جامعه است. در کشور عزیزمان ایران نیز مردان سلحشوری بپاخاستند و از جان و مال خود گذشتند و آرمان‌های ملی را تبلور بخشیدند و درگذشتند و یا بشهادت رسیدند که در زمان معاصر در کشورمان ایران، از جمله میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم در دوران سلطنت محمد شاه قاجار،  شوهر خواهر ناصرالدین شاه و پدر بزرگ محمدعلی شاه و معتقد به تفکیک حکومت و سلطنت (نظام مشروطه) بود که پس از 39 ماه صدارت، به دسیسه انگلیسی‌ها با استفاده از مهدعلیا و یک جاسوسه‌ی انگلیسی در دربار و اخذ رضایت محمد شاه در 24 صفر 1251 او را قهوه قجر دادند و با دستمال خفه‌اش کردند و در بقعه شاه‌عبدالعظیم بدون غسل و کفن و در منتهای بی‌حرمتی بخاک سپردند!!!. دیگری میرزا تقی‌خان امیرکبیر بود که به گناه خدماتش که به‌زعم حکام زمانه و استعمار، تلخ و ناگوار ‌بود در حمام فین کاشان رگ زدند و به‌ همین سادگی به‌زندگی پُربارش خاتمه دادند و دیگری دکتر محمد مصدق بود که مردی فرهیخته و اولین دارنده دکترای حقوق در ایران و والی خراسان در14 سالگی، نماینده شجاع و صدای رسای ملت در مجلس و در فضای سیاسی و ملی ایران که با درایت و شجاعت و دلیری بی‌همتا طلای سیال ایران را از چنگال غارتگران بیرحم و زورمند برخلاف نظر پادشاه، مبتنی به‌گونه‌ای سازش (شاه مصدق را به دربار احضار و به او گفت تنها چاره این است که به نحوی با انگلیسی‌ها کنار بیاییم، مصدق فریاد کشید به‌هیچ عنوان اعلیحضرت، به‌هیچ عنوان حاضر نیستم به خاطر یک بشقاب پلو از حقوقمان صرفنظر کنم ص 130 ثریا) بستاند و کارمندان انگلیسی شرکت نفت را با اولتیماتوم یک هفته‌ای از ایران اخراج کرد و درس آزادی و آزادگی را که تا آن‌روز در ایران معنی و مفهومی نداشت، نه تنها به ملت ایران که بر همه ملل تحت ستم استعمار آموخت که امروز هرصدای اعتراض و هر فریاد آزادی برآمده از گلوی ملت ایران، نشانی از آموزه‌ها و درس آزادی و آزادگی اوست و به همین گناه (!) هم همچنان در گورستان خانه خود تنها و غریب است و گویا استعمار هنوز هم از دست او عصبانی است!!!  هر چند جایگاه او در بهشت برین و در دل تک‌تک ملت ایران و از نمونه‌های بارز محبوبیت و وفاداری مردم ایران نسبت به اوست. روزی که او در دادگاه لاهه و شورای امنیت با نطق تاریخی خود، حکم حاکمیت ایران را گرفت که حتی نماینده آزاد‌منش انگلیس هم بنفع ایران رای داد، اعلیحضرت پادشاه ایران این تلگراف را بعنوان تقدیر از دکتر مصدق مخابره کردند:

"ازشنیدن خبر موفقیت ایران در شورای امنیت بسیار خرسند بوده و موفقیت شما را در این امر مهم تبریک می‌گویم. بااشتیاق کامل، رضامندی خاطر خود را در قبال مساعی و مساعدت‌هایی که در مسئله نفت بعمل آورده‌اید ابراز نموده و ضمناً با اطلاع از وضع مزاجی و تندرستی شما خوشنود خواهم شد".
شاه

لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Minister Mary Ng Nowruz Canada, مری نگی نوروز
 
به نظر صاحب‌نظران بی‌انصافی است  که کسی بخواهد خدمت بزرگ دکترمصدق را درملی کردن صنعت نفت نادیده بگیرد".
ملکه ثریا ص 116 و 114
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید

 
لطفا روی عکس تبلیغاتی کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Shayda شیدا Film-Movie-Persian-Iranian-Shayda-Canada-AmirEbrahimi-Toronto
... دادگاه، مصدق را به اعدام محکوم کرد، من نظر شاه را پرسیدم که این حکم را اجرا خواهید کرد؟ جواب داد نه من ازمصدق نفرت ندارم احتمالاً اگر او نبود هنوز هم نفت ما دست بیگانگان بود بعلاوه صلاح نیست که از او یک شهید بسازیم.
لطفا روی عکس تبلیغاتی کلیک کنید تا برای شما شماره بگیرد؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Lumiere-Exchange-Nowruz-صرافی-لومیر-هناره
ملکه ثریا ص 163
 
... مصدق رسماً بیانگر احساسات ملی ضد استعماری و میهن‌پرستانه ایرانیان بود...
شاه در پاسخ به تاریخ، در خاطرات ملکه ثریا ص112
 
یاللعجب چگونه بود که اعلیحضرت پادشاه با وجود چنین بینش و تجلیل به حق از مصدق، مع‌الآسف راضی به کودتا و محکومیت وی بنا به دلایل جرم‌های ناکرده او شد، که تنها و تنها جرمش این بود که می‌گفت: "شاه، در نظام حکومت مشروطه (براساس قانون اساسی کشورکه پادشاه برپایه اصل 39 متمم آن و در حضور نمایندگان مجلسین و هیأت دولت خدا را گواه گرفته و به کلام‌الله مجید و به آنچه در نزد خدا محترم است سوگند یاد کرده که قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و برطبق آن و قوانین مقرره سلطنت نماید و در سلطنت مشروطه نیز پادشاه تنها یک نماد و سمبل نوع حکومت و در راس حکومت است و حق مداخله در امور اجرایی را، همچون پادشاه انگلستان و دانمارک و بلژیک و... ندارد) باید سلطنت کند نه حکومت. که این حرف حق و قانونی دکتر مصدق به اعلیحضرت پادشاه و اطرافیان گران آمد و با کودتای انگلیسی و آمریکائی همگام و دولت مصدق را سرنگون و خود را نیز نهایتاً آواره د رجهان کردند! که این بیان او دل هر ایرانی را به درد می‌آورد که می‌گوید:
... اردشیر جان در این دنیای بزرگ آیا جایی برای پناه دادن من پیدا نمی‌شود؟!
ص340 از کتاب در کنار پادشاه - اردشیر زاهدی
 
علاوه بر وزیر امور خارجه خانم آلبرایت، آقای اوباما رئیس جمهور و سازمان سیای آمریکا که صراحتاً کودتای 28 مرداد 32 به وسیله آمریکا را تایید و محکوم و از ملت ایران عذرخواهی کردند، اخیراً آقای ورمانت سناتور 74 ساله آمریکائی نیز اظهار داشت که "اگر ما علیه دولت مصدق کودتا نمی‌کردیم در ایران انقلابی رخ نمی‌داد که الان مجبور شویم این مشکلات را با ایران داشته باشیم"؛ که حرفی بسیار دقیق و درست است چراکه تخم انقلاب در جنین کودتای 28مرداد (تنها عامل انقلاب) کاشته شد و در پانزدهم بهمن 57 با خروش و خیزش 99% مردم زخم خورده و تحقیر شده و خشمگین ایران تولد یافت که آمریکا بدون موافقت و تایید پادشاه مملکت و همسوئی و همراهی باصطلاح رجال روز مملکت و افسر بلند پایه عاشق صدارت (انتخاب پدرم به رهبری عملیات کودتا فقط یک دلیل داشت و آن آشنایی ایشان با ژنرال شوارستکف آمریکائی بود. ص 64 - از کتاب 25 سال در کنار پادشاه، نوشته اردشیر زاهدی) ولو به بهای تسلیم مملکت و سرنوشت ملت به بیگانه سلطه‌طلب، هرگز قادر به‌کودتا در ایران نمی‌بود که "... باید اذعان کرد که 28مرداد 32 نه فقط موجب تثبیت سلطنت پهلوی گردید بلکه اقتصاد غرب را هم نجات داد... ایده سرنگون ساختن مصدق از دو سازمان سرویس اطلاعاتی سری انگلستان ام‌آی 5 و آمریکا ریشه گرفت..." (ص84، 25سال در کنار پادشاه - نوشته اردشیر زاهدی). نام دکترمحمد مصدق نه تنها در تاریخ ایران که در تاریخ جهان ماندگار است که دنیا تجلیل وتعریف از او کرده و کودتا علیه او را (همچنان که گذشت) اشتباه بزرگ آمریکا خوانده‌اند که او نه تنها واجد صفات برشمرده و بسیار بیش از آن‌ست که از نظر اخلاقی و بزرگ‌منشی نیز گوی سبقت را ربوده که من‌الباب مثال، همۀ مردم خود او را باعث و بانی ملی شدن صنعت نفت و قطع دست استعمار از حلقوم ملت ایران می‌دانند ولی خود او، شهید دکترحسین فاطمی را باعث و بانی ملی‌شدن صنعت نفت معرفی می‌کند که می‌گوید: "ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکترحسین فاطمی است که اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نموده سپاسگذاری گردد و آن شخص شهید دکترحسین فاطمی است که در تمام مدت همکاری با اینجانب، حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد".
 
آری دکترفاطمی که رهبر بلامنازع زمان، ملی شدن صنعت نفت را وابسته به پیشنهاد او می‌کند، به گناه چنین خدمتی بود که بنا به نوشته‌ آقای اردشیر زاهدی که خود حاضر و ناظر بوده‌اند، بدون محاکمه و صدور حکمی، اعدام در روی برانکار شد، بدین شرح: "وقتی که می‌خواستند او را به شهربانی بیاورند در جلوی درب ورودی شهربانی عده‌ای از طرفداران سلطنت و افراد شاه‌دوست! نظیر آقای شعبان جعفری (معروف به شعبان بی‌مخ که خود در مصاحبه تلویزیونی گفت که این اسم رامعلمم در مدرسه برایم گذاشت که بدان معروف شدم و خود را پس از کودتا 28 مرداد تاج‌بخش نامید و مرجع تظلمات شد!) با چاقو به او حمله کرده و وی را به سختی مجروح کردند و با برانکارد نزد پدرم و سرتیپ دادستان و سرتیپ بختیار آوردند... سرتیپ آزموده به دکتر فاطمی گفت: تو همیشه می‌گفتی که از مرگ ترس نداری؟ دکتر فاطمی گفت: ...من ازمرگ ترس ندارم و مرگ حق است، در دنیا دو نوع مرگ موجود است یکی مرگ در راه میهن که من از آن استقبال می‌کنم و یکی مرگ هست که ارباب تو سرانجام بدان دچار خواهد شد و ملت سرانجام از او انتقام خواهد گرفت... سرتیپ تیمور بختیار ختم دادرسی!! را اعلام و اسلحه خود را از غلاف بیرون کشید و در همان اطاق با شلیک سه گلوله به زندگی وزیر امورخارجه دولت مصدق خاتمه داد... (ص76، 25سال در کنار پادشاه – اردشیرزاهدی)" که در عین حال دکتر فاطمی آن بود که در نتیجه لیاقت و شایستگی، نشان درجه یک (همایون) را از دست شاه گرفت و نیز هم او بود که با خروج شاه از ایران بدنبال شکست کودتای 25 مرداد به دربار رفته و تمامی درب‌ها را مهر و موم کرد و پلیس گمارد که مورد چپاول و غارت قرار نگیرد که نتیجتاً خدمت بزرگی به دربار بود که این جوانمردی به چشم نیامد و فرمان به تیرباران با بدن پاره‌پاره او داده شد (بنا به گفته ثریا – همسر وقت شاه: حدود ساعت چهار صبح 25 مرداد از خواب پریدم، شاه بالای سرم بود و گفت: ثریا طرفداران دکتر مصدق، نصیری و زاهدی را دستگیرکرده‌اند، بازی را باختیم باید فورا از اینجا – کلاردشت - برویم... به طرف عراق پرواز کردیم... ثریا ص148)!!!
 
توضیحاً شادروان دکتر فاطمی در دادگاه (هرچند فاقد صلاحیت قانونی) محاکمه تشریفاتی و به مجازات اعدام محکوم شد و بیانات دکتر فاطمی مورد اشاره آقای زاهدی، در دادگاه! و یا پای چوبه‌دار بوده که در پایان آن نیز گفته: "... من می‌میرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند" که حیات پاک سرشتان نمی‌کشد طولی،  نداده است خدا عمر پایدار به گُل. و دیدیم که بختیار خود نیز (به فرض صحت گفتار آقای زاهدی) به مجازات عمل ناجوانمردانه خود رسید که به دستور شاه از کشور اخراج و در عراق با هفت‌تیر دوست و همکار خود از پای درآمد که ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار. که به هر رو، هر فریاد آزادی که در ایران بلند بوده و باشد در درجه اول از آموزه‌ها و درس زندگی سیاسی اجتماعی دکترمحمد مصدق همراه وزیر خارجه شجاع و شهید او دکتر حسین فاطمی و دیگر همراهان ثابت قدم او نشآت گرفته است که صلای آزادی را در افق سیاسی اجتماعی مختنق روز ایران  فریاد زدند که خدای آنان را در بهشت برین جای دهد و با نیکان درگاهش محشور دارد آمین. چه تا آن زمان استبداد مطلق و سپس نظام پادشاهی اسماً مشروطه و عملاً (جز در مقطع کوتاهی) همان استبداد مطلق، همراه تبلیغات دائم به نفع طبقه حاکمه و چماقداران اجیر شده سرکوبگر هر صدای ناهماهنگ با نظام را در نطفه خفه می‌کرد که این از مختصات ذاتی هر حکومت مطلقه فردی در هر لباس و عنوان مستقر در رآس هرم قدرت است زیرا که قدرت مطلقّۀ عملاً غیر مسئول، تفرعن می‌آفریند  وخدایگان فوق قانون سوار بر اسب قدرت می‌سازد و می‌تازد و روزی هم بر زمینش می‌زند و دیگر هم برنمی‌خیزد و جز نامی کراهت‌بار از او در ذیل تاریخ باقی نمی‌ماند.

دکتر مصدق نه تنها نفت ایران را که به غارت می‌رفت بدون هیچگونه تلفات انسانی ملی کرد و ایران را از تحت انقیاد و استبداد بیگانه رهائی بخشید که برای اولین‌بار، نظام دموکراسی را که مردم ایران در طول هزاران قرن به خود ندیده بودند و نمی‌شناختند، بنیاد گذارد، که به مردم ایران آموخت که حق چیست و آزادی را چگونه می‌توان بدست آورد و هم او در هیچیک از مشاغل دولتی اعم از صدارت و غیره دیناری حقوق از بودجه دولتی نگرفت و حتی هزینه‌های مهمانی دولتی و سفر به دادگاه لاهه و شورای امنیت برای دفاع از حقوق ایران را هم از جیب پُرفتوت خود پرداخت که در تاریخ ایران بی‌سابقه است. خواننده گرامی من از بازماندگان پُرشور و عاشقان آزادی از آن دورانم و دوبار ترور نافرجام در یک قدمی را از سرگذارنده‌ام و به چشم خود دیده و به گوش خود شنیده و با تمامی پوست و گوشت و استخوان خویش لمس کرده‌ام که قبل از آن، ما مردم ایران لهیده در نظام دیکتاتوری حکومت فردی مطلق (حتی در نظام به اصطلاح مشروطه تا تهدید به اخراج افراد از مملکت ) بوده و اساساً معنی و مفهوم آزادی و ملی شدن را نمی‌دانستیم که میان مردم، ملی شدن صنعت نفت چنین توصیف می‌شد که هر روز صبح یک حلب نفت به درب خانه هرکسی گذاشته می‌شود!! که اثرات خدمات دلیرانه و سخنرانی‌های آتشین و اثرگذار دکتر محمد مصدق و یاران شجاع و عاشق ایران او و خیزش یکپارچه مردان و زنان سلحشور ایران بدنبال رهبری بی‌همتا، که برای اولین بار در تاریخ طولانی ایران آزادی را از نزدیک حس و لمس می‌کردند و آزادی مطبوعات و قلم که فریاد بلند نویسندگان و گویندگان عاشق ایران را در صفحات  خود منعکس می‌ساختند همه با هم و یکپارچه و متحدا ًبپاخاستند و ریشۀ کهن استکبار و استعمار را برکندند. که هر چند و متاسفانه این ره آورد بزرگ تاریخی، با کودتای بنیان‌کن ضد ملی مشترک سه جانبه ایرانی، انگلیسی وآمریکایی واقعه شوم و نحس 28 مرداد 32 را که در نهایت از شاه تا گدا را درهم نوردید و فجایع غیر قابل جبرانی را به بارآورد و آثار و پی‌آمد مخرب آن هرگز جبران‌پذیر نخواهد بود، علم کردند که: " عملیات پیروزمندانه! 28 مرداد یک اقدام مشترک بود و انگلیس و آمریکا در این ماجرا کاملاً همکاری داشتند (ص85  کتاب 25 سال در کنار پادشاه اردشیر زاهدی) " و جمهوری اسلامی نیز برخلاف انتظار، حتی قرائت فاتحه‌ای بر سرمزارش را عملاً ممنوع کرده‌اند و حتی اسمی هم از او برده نمی‌شودکه گناهی! جز ملی کردن صنعت نفت (که نشانه اقتدار بی‌نظیر و محبوبیت لایزال او نه‌تنها نزد مردم ایران که نزد عاشقان آزادی در جهان و قوی‌ترین قدرت مالی حاکمیت روزاست)، ندارد. مگر ما ایرانی‌ها انقلاب نکردیم که ریشه استعمار ویرانگر سوقاتی کودتای 28 مرداد 1332 را که جناب زاهدی آنرا  "عملیات پیروزمندانه می‌خوانند" از پهنه کشورخود برکنیم که دکتر محمد مصدق به حق پرچمدار آن بوده، پس چرا هنوز که هنوز است حضور عاشقان راهش بر سر مزار او همچنان ممنوع است؟! و حال چه مصلحتی ایجاب کرده که آقای ظریف وزیر امور خارجه ایران جرئت کرده و برای اولین‌باردر جمهوری اسلامی ایران، از او (که تصادفاً کپی گفته‌های آقای اوباما رئیس جمهور پیشین آمریکا در قاهره است) چنین یاد می‌کند که: "65 سال پیش در چنین روزی (28/مرداد/32) آمریکا، دولت مردمی و دموکراتیک دکتر مصدق را سرنگون کرد و دیکتاتوری را دوباره حاکم کرد و مردم ایران را 25سال بعد از آن تحت استیلای خود قرار داد"، که اگر دولت مصدق به گفته آقای ظریف مردمی و دموکراتیک بود پس چرا مورد این همه بی‌مهری و حتی تحقیر و توهین قرارش داده‌اند که حتی در خانه خود غریب و تنها آرمیده است؟!! و حضور بر سر آرامگاه او متضمن هزینه امنیتی است و اجازه نمی‌دهند که جنازه او را برحسب وصیتش (که عمل به وصیت متوفی از جمله امور واجب در شریعت اسلامی است) به گورستان شهدای 30 تیر انتقال دهند؟!! هر چند گور او در دل فرد فرد مردم ایران جای دارد. مردم ایران می‌خواستند که مجسمه او را بعنوان قدردانی در شهرهای ایران نصب کنند که برآشفت و شدیدا نهی کرد و گفت که به جای آن برایم فاتحه بخوانید که من و به نوبه خود برای او و شهید دکتر حسین فاطمی و دیگر قربانیان راه آزادی و استقلال ایران از صمیم قلب بعنوان قدرشناسی، هم نماز می‌خوانم و هم شب‌های جمعه قرآن و هم اهداء خیرات و بریات. اگر خانه او را مشتی الواط و بی‌مُخان و به دستور عمّال کودتاگران خراب کردند، خانه او در دل و جان مردم ایران آباد جاودانه شد. اگر او را در بیدادگاه نظامی بی‌صلاحیت (که محاکمه نخست وزیر به فرض ارتکاب جرمی و براساس قانون اساسی مشروطه، دیوان کشور است و نه دادگاه نظامی) آن هم با، باصطلاح کیفرخواستی که به قصه امیر ارسلان بیشتر شباهت دارد تا کیفرخواست قضائی، به محاکمه کشیدند، در عوض ملت ایران او را همچون نوری حیات‌بخش و پُرفروغ در صدر تاریخ خود مقر و مقام بخشید که در عین حال او خود اتهام خود را در دادگاه فرمایشی و بعنوان یک حقیقت مطلق از جمله چنین بیان کرد که: "آری تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم‌ترین امپراطوری را از این مملکت برچیده‌ام و پنجه‌درپنجه مخوف‌ترین سازمان‌های استعماری و جاسوسی بین‌المللی در افکنده‌ام... سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند".

آری همه از صدر تا ذیل در کودتای شوم مشترک انگلیس و آمریکا و محاکمه بلاجهت و صدور حکم محکومیت دکترمصدق شرکت داشتند و افتخارشان آن بوده و هست که کودتا کرده و کشور را تسلیم بیگانه نموده و در سایه کرمیت روزولت‌ها و به زور سرنیزه و ساواک حکومت چند روزه نموده‌اند، به وطن و ملت خود از جمله به خود، عملاً ستم کرده و خاطره تلخ غیر قابل بخششی را از خود به یادگار گذاشته و در نهایت به سرنوشت مشئوم ماندگار در تاریخ دچار گشتند، در روز موعود به پای حساب کشانده می‌شوند و در دادگاه عدل الهی و در برابر ملت ایران به جرم خیانت به ملک و ملت ایران محاکمه و به مجازات عمل خود می‌رسند. بیاد دارم که پس از انقلاب مردم ایران به تصور کسب آزادی از جمله آزادی حضور بر سر مزار پیشوای آزادی، سیل‌آسا بر سر مزار او حضور یافتند که سپس این دیدار ممنوع و پلیسی گردید که هنوز هم هست چرا؟!! نفتی را که او ملی کرد و امروز بدون آن چرخ دولت پنچر و زمین‌گیر می‌بود  و هیچ قدرتی هم نمی‌توانست نفت را از چنگال شرکت غارتگر نفت برهاند، آیا سزاوار این چنین بی‌حرمتی بود؟!! بیداری که او به ما ایرانیان ارزانی داشت نتیجه‌اش حاکمیت ملی بود که امروز به دست طبقه روحانیت افتاده و با کمال تاسف درآمد نفت ملی شده نه نصیب ملت ایران کلیه فروش کارتن خواب! که نصیب غزه و سوریه و لبنان و عراق است و یمن؛ ملت ایران را خود سماق است بدهن! در خاتمه وظیفه وجدانی خود می‌دانم که داستان کوتاهی را در این قضیه در برابر آنانی‌که محاکمه ابر مرد تاریخ ایران یعنی مردم ایران را از افتخارات زندگی خود می‌دانستند، به عرض خواننده گرامی برسانم که در برابر آنانی که جز به مادیات و درجه و رتبه فکر نمی‌کردند، دیگرانی بودند که از همه چیز از جمله شغل و درجه خود در احترام به مصدق گذشتند که او شادروان سروان علینقی جم‌زاد، فارغ‌التحصیل دانشکده افسری، دانشگاه جنگ، دانشکده حقوق و دانشکده مالی و دارائی آمریکا، بازپرس وقت دادسرای نظامی روز، شخصاً برایم چنین تعریف کردند که: "شب به صدای زنگ به درب حیاط رفتم،  فردی پاکتی در بسته به من داد، گفتم چیست در این وقت شب؟ گفت نمی‌دانم من فقط مامور دادن این پاکت و گرفتم رسید هستم. رسید پاکت را دادم. نامۀ درون پاکت حاوی ارجاع بازپرسی از دکتر محمد مصدق در زندان دادرسی ارتش به من بود.تا صبح خوابم نبرد صبح با پرونده به محل بازداشت دکتر مصدق رفتم، مرا از نردبانی و سپس از پنجره‌ای وارد ساختمان و سپس به اطاق محل بازداشت دکتر مصدق راهنمایی کردند. وارد اطاق شدم دیدم پیرمردی چون کوهی استوار با چهره‌ای همچون ماه و نگاهی ژرف قامتی برافراشته، روی تخت درازکشیده. بزرگی و عظمت و شجاعت و دلیری و استعمارستیزی که از او سراغ داشتم مرا ازخود بیخود کرد. با نگاه خود پرسید کیستی و چه می‌خواهی؟ نتوانستم جوابش را بدهم و تنها کاری که کردم با تمامی خشوع و تواضع خم شدم و پایش را بوسیدم و اشک ریختم. عذرخواهی کردم. گفت برای چه آمده‌ای گفتم برای بازجویی از شما مرا فرستاده‌اند. گفت به وظیفه‌ات عمل کن، من آماده‌ام. درحالی که همچنان اشکم سرازیر بود ضمن پوزش پای او را دوباره بوسیده و از اطاق خارج شدم و به دادرسی ارتش محل کارم رفتم و گفتم که من قادر به بازپرسی از دکتر مصدق نشدم، این وظیفه را به دیگری که چنین توانایی را دارد بدهید و خود من نیز برای هر مجازات ناشی از تمرد نظامی آماده‌ام. سرتیب آزموده گفت مگرآدم قحطی بوده که این پرونده به یک بازپرس جوان داده شده؟! که بهر حال پرونده را به دیگری ارجاع کردند و من از این جهت نجات یافتم ولی در پرونده استخدامیم منعکس شد که درجاتم را با تاخیر دادند و تا سرهنگی هم بیش نرفتم... توضیحاً پس از انقلاب و در جریان بازنشستگی بایشان درجه سرتیپی دادند و بازنشسته شد".

من خود عکس سه عزیز درگذشته فراموش‌نشدنی راه را همواره در روی میز کار خود دارم و صبحگاهان و شامگاهان همراه نماز یومیه‌ام برایشان نماز می‌خوانم و اوقات کاریم را با آن سه عزیز می‌گذرانم: دکترمحمد مصدق، دکتر حسین فاطمی و دکتر محمد رستمی‌جم که خدای آنان را مورد رحمت و عنایات خود قرار دهد انشاءا. درود من بر همه ایرانیان آزاده در هر کجای دنیا که هستند و درود همه ما ایرانیان بر مصدق کبیر. این مقاله به مناسبت 28 مرداد نوشته شد که متأسفانه و ناخواسته و در نتیجۀ گرفتاری و غفلتی، ارسال آن به گرامی مجله ایران استار به تاخیر افتاد، هر چند یاد بزرگان در لحظه‌لحظه‌های تاریخ نهفته است و نه در وقتی خاص.

لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Leah-Taylor-Roy-MP-Aurora-Oak-ridges-Richmond-Hill-Nowruz

با سپاس
علی رستمی‌جم
لطفا روی عکس تبلیغات زیر کلیک کنید؛ ادامه مطلب پس از این تبلیغات
Mjid-Jowhari-MP-RichmondHill-Nowruz

اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروس‌هایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسک‌های معمولی رد می‌شود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که می‌توانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, دسامبر 5, 2018 - 19:00

درباره نویسنده/هنرمند

دیگر مطالب مرتبط

insurance بیمهتعمیرات هرگونه وسایل برقی - آلن

Share this with: ارسال این مطلب به