سخن و اندیشه-90
گل امید
باز کن این پنجره را
زمستان است
هوا سرد است و آلوده
ولی دیگر در این محبس توانم نیست
بمانم با تنی لرزان و فرسوده.
برو از پنجره بنگر
سکوت مردم در رنج
با فریاد و نفیر مرگ باد بشکسته
به سطح هر خیابان و میان کوچهها مردم
همه در حال تغییرند
گل امید از کف آسفالت میروید.
چرا در خانه میمانی
جاری شو که آب راکد مرداب گندیدهست
سیاهیهای تردید را
بشنوی اندر زلال روشن آیندهای نزدیک
گل امید
باز کن این پنجره را
زمستان است
هوا سرد است و آلوده
ولی دیگر در این محبس توانم نیست
بمانم با تنی لرزان و فرسوده.
برو از پنجره بنگر
سکوت مردم در رنج
با فریاد و نفیر مرگ باد بشکسته
به سطح هر خیابان و میان کوچهها مردم
همه در حال تغییرند
گل امید از کف آسفالت میروید.
چرا در خانه میمانی
جاری شو که آب راکد مرداب گندیدهست
سیاهیهای تردید را
بشنوی اندر زلال روشن آیندهای نزدیک
Sub-Category: Literature
Happened at: Canada
Thursday, November 28, 2019