Community

شاید یکی از هیجان‌انگیزترین لحظات زندگی مهاجران به کانادا وقتی باشد که ویزای مهاجرتی‌شان به دستشان می‌رسد. دریافت این ویزا به معنای شانس شروع زندگی جدید در یک کشور جدید است. اما به محض ورود به کانادا مشخص می‌شود که آغاز یک زندگی از صفر اصلا کار آسانی نیست. برای یک تازه مهاجر صدها سوال پیش می‌آید که برای آنها باید به یک متخصص همراه مراجعه کند. شاید برخی از سوالات به شرح زیر باشد:

ایران استار- در پی درز اصل اسناد ویکی‌لیکس و ترجمه آنها در فضای آنلاین، مبنی بر اینکه مدیر مسئول یک هفته‌نامه ایرانی تورنتو با دولت آمریکا درباره ایرانیان این شهر در تماس بوده (که با کلمه "رابط" با بار معنی دیپلماتیک ذکر شده)، در چند هفته گذشته چندین شهروند ایرانی کانادایی در این زمینه با دفتر مجله تماس داشته‌اند.

شاید صحبت‌های امروزمان با مطالب همیشگی فرق داشته باشد ولی صحبت‌های جالب مراجعه کننده‌ای که داشتم قطعا توجه شما را هم جلب خواهد کرد. صدای لرزان سحر هنگامی‌که که با من تماس گرفت نشان از اوضاع روحی بد و اضطراب بیش از حد او داشت. هنگامی که در روز قرارمان وارد دفتر کارم شد بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی بدون توقف شروع به حرف زدن کرد.

در دو شماره گذشته با هم استرس و دلایل بوجود آمدن آن را شناختیم. دانستیم که استرس یک عکس‌العمل می‌باشد که بدن در برابر اتفاق‌های ناگهانی و غیرقابل کنترل نشان می‌دهد. همچنین یاد گرفتیم که وجود استرس تا چه حد می‌تواند بر زندگی و سلامت ما تاثیر منفی داشته باشد. امروز باهم یاد می‌گیریم که چگونه این استرس را کنترل و مهار کنیم تا آسیب آن را بر بدن به حداقل برسانیم.

آیا در موقع خارج شدن از منزل در را چندین بار چک می‌کنید؟؟؟ گاز را چطور؟؟ آیا اتاق و منزل شما باید روی اصول خاصی چیده شده باشد؟؟ و...... اگر جواب شما به سوالاتی نظیر این سوالها مثبت است بایدبگویم شما هم در دسته وسواسی‌ها قرار می‌گیرید. شاید برای ما وسواس همیشه شستشو و اهمیت دادن بیش از اندازه به مسئله تمیزی و نظم و ترتیب باشد ولی در اصل وسواس رفتارهایی ثابت است که به مرور باعث عادت‌هایی وقت‌گیر و آزار دهنده می‌شود. وسواس فکری عبارت است از افکار، تصاویر یا انگیزه‌هایی غیر ارادی که به صورت مکرر در ذهن شما ایجاد می‌شود.

ما تو سن شما بودیم رو حرف بزرگتر حرف نمی‌زدیم. بچه‌های نسل ما کجا، بچه‌های الان کجا، معلوم نیست دنیا به کجا می‌خواد برسه. اینها جملات آشنایی هستند که اگر از دوست و آشنا در روز نشنویم حداقل چندین بار خودمان به کار می‌بریم.
بیشتر جوان‌های دیروزی، بی چون و چرا از پدر و مادرشان اطاعت می‌کردند؛ چون‌ عقیده داشتند که هم دستور خداست و هم اینکه به دلایل زمانی و امکانات تجربه نقش مهمی در زندگیشان دارد.

در پایان هفته در ورکشاپی با دوستان در مورد مادرِ کافی، و مادرِ کامل صحبت خواهیم کرد و اینکه آیا کودکان به مادرِ کافی بیشتر نیاز دارند یا مادرِ کامل. علت اینکه این مبحث را انتخاب کردم این بود که از دوران نوجوانی همیشه دوست داشتم برای فرزندان آینده‌ام بیشتر دوست و همراه باشم تا مادر. پس شروع کردم به خدمات‌رسانی همه جانبه به فرزندانم. کاری که در حدود دوسوم آن را مادرم کرده بود و یک سوم را مادر بزرگم، که البته به دلیل شرایط زمانی و امکانات نمی‌توانستند بیشتر انجام دهند.

پیامی از دوست عزیزی دریافت کردم که سراسر مهر و محبت بود و به دنبال آن قلب‌ها و گل‌هایی که پیام را آراسته بود. دوست نازنین با شعری بسیار زیبا روز زن و مادر را به من تبریک گفته بود. از این همه محبت به وجد آمدم در دلم شاد بودم از اینکه روزی به نامم ثبت شده است. ناگهان خاطرات‌ زیادی به خاطرم آمد، داستان‌های مادر‌بزرگ از سختی‌هایی که در زندگی کشیده بود، روزها و شب‌های مادر و دیگر زنان فامیل و همسایه که دلخوش بودند تلاش می‌کنند تا فرزندانی صاحب نام پرورش دهند. به زنانی که در جهان به بیگاری گرفته می‌شوند و زنان و دخترانی که دلخوش به نگاه‌های محبت آمیزند.